تبیان، دستیار زندگی
0;ب يا مطلق است يا مضاف : آب مضاف آبی  است که ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آب يا مطلق است يا مضاف : آب مضاف آبی  است که آن را از

چيزی بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب ، يا با چيزی مخلوطباشد،

مثل آبی که به قدری با گل ومانند آن مخلوطشود که ديگر به آن

آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن برپنج قسم است :

اول : آب کر. دوم : آب قليل . سوم : آب جاري . چهارم : آب

باران .پنجم : آب چاه .

آب کر مقدار آبی است که اگر در ظرفی که درازا و پهنا و

گودی آن هريک سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر

کند، و وزن آن از 128من تبريز 20مثقال کمتر است ، و

به حسب کيلوی متعارف بنابر اقرب .419ث377يلوگرم مي شود.

اگر عين نجس مانند بول و خون به آب کر برسد، چنانچه به

واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير کند آب نجس مي شود، و

اگر تغيير نکند، نجس نمي شود.

اگر بوی آب کر به واسطه غير نجاست تغيير کند، نجس نمي شود.

اگر عين نجس مانند خون به آبی که بيشتر از کر است برسد و بو

يا رنگ يامزه قسمتی از آن را تغيير دهد، چنانچه مقداری که

تغيير نکرده کمتر از کر باشد،تمام آب نجس مي شود. و اگر به

اندازه کر يا بيشتر باشد، فقط مقداری که بو يا مزه يا رنگ آن

تغيير کرده نجس است .

آب فواره اگر متصل به کر باشد آب نجس را پاک مي کند

در صورتي که مخلوطبا آن شود. ولی اگر قطره قطره روی آن آب

نجس بريزد آن را پاک نمي کند،مگر آنکه چيزی روی فواره بگيرند

تا آب آن قبل از قطره قطره شدن ، به آب نجس متصل شود و با

آن مخلوطگردد.

اگر چيز نجس را زير شيری  که متصل به کر است بشويند، آبی که

از آن چيزمي ريزد اگر متصل به کر باشد و بو يا رنگ يا مزه

نجاست نگرفته باشد پاک است .

اگر مقداری از آب کر يخ ببندد و باقی آن به قدر کر نباشد،

چنانچه نجاست به آن برسد نجس مي شود، و هر قدر از يخ هم آب

شود نجس است .

آبی که به اندازه کر بوده اگر انسان شک کند از کر کمتر شده

يا نه ، مثل آب کر است ، يعنی نجاست را پاک مي کند و اگر

نجاستی هم به آن برسد نجس نمي شود. و آبی که کمتر از کر بوده و

انسان شک دارد به مقدار کر شده يا نه ، حکم آب کر ندارد.

کر بودن آب به دو راه ثابت مي شود: اول : آنکه خود انسان

يقين کند. دوم : آنکه دو مرد عادل خبر دهند.

آب قليل آبی است که از زمين نجوشد و از کر کمتر باشد.

اگر آب قليل روی  چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد

نجس مي شود،ولی  اگر از بالا با فشار روی چيز نجس بريزد،

مقداری که به آن چيز مي رسد نجس ،و هر چه بالاتر از آن است پاک

مي باشد. و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود، در

صورتی که نجاست به بالا برسد پايين نجس نمي شود، و اگر نجاست

به پايين برسد بالا نجس مي شود.

آب قليلی که برای  برطرف کردن عين نجاست روی چيز نجس

ريخته شود واز آن جدا گردد، نجس است . و همچنين بنابر

اقوی بايد از آب قليلی  هم که بعداز برطرف شدن عين نجاست

برای آب کشيدن چيز نجس روی آن مي ريزند و از آن جدامي شود،

اجتناب کنند. ولی آبی که با آن مخرج بول و غائطرا مي شويند با

پنج شرطپاک است : اول : آنکه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته

باشد. دوم : نجاستی ازخارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست

ديگری مثل خون ، با بول يا غائطبيرون نيامده باشد. چهارم :

ذره های غائطدر آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ،

نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

آب جاری آبی است که از زمين بجوشد و جريان داشته باشد،

مانند آب چشمه و قنات .

آب جاری اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد

تا وقتی بو يارنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نکرده پاک

است .

اگر نجاستی به آب جاری  برسد، مقداری از آن که بو يا رنگ يا

مزه اش به واسطه نجاست تغيير کرده نجس است ، و طرفی که متصل

به چشمه است اگر چه کمتر ازکر باشد پاک است . و آبهای ديگر

نهر اگر به اندازه کر باشد يا به واسطه آبی که تغيير نکرده به

آب طرف چشمه متصل باشد پاک و گرنه نجس است .

آب چشمه ای که جاری نيست ولی طوری است که اگر از آن بردارند

باز مي جوشد،حکم آب جاری دارد. يعنی اگر نجاست به آن برسد

تا وقتی بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نکرده پاک

است .

آبی که کنار نهر ايستاده و متصل به آب جاری است ، حکم

آب جاری دارد.

چشمه ای که مثلا در زمستان مي جوشد و در تابستان از جوشش

مي افتد، فقط وقتي که مي جوشد حکم آب جاری دارد.

آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه به خزينه ای که

آب آن به اندازه کر است متصل باشد، مثل آب جاري

است .

آب لوله های حمام که از شيرها و دوشها مي ريزد، اگر متصل

به کر باشدمثل آب جاری است ، و آب لوله های عمارات اگر

متصل به کر باشد، در حکم آب کر است .

آبی که روی زمين جريان دارد ولی  از زمين نمي جوشد، چنانچه کمتر

از کر باشدو نجاست به آن برسد نجس مي شود. اما اگر از بالا

با فشار به پايين بريزد،چنانچه نجاست به پايين آن برسد، بالاي

آن نجس نمي شود.

اگر به چيز نجسی  که عين نجاست در آن نيست يک مرتبه

باران ببارد،جايی که باران به آن برسد، پاک مي شود. و در

فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ، ولی باريدن دو

سه قطره فايده ندارد، بلکه بايد طوری باشد که بگويند باران

مي آيد.

اگر باران به عين نجس ببارد و به جای ديگر ترشح کند،

چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست

نگرفته باشد پاک است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند،

چنانچه ذره ای خون در آن باشد يا آن که بو يارنگ يا مزه خون

گرفته باشد، نجس مي باشد.

اگر بر سقف عمارت يا روی بام آن عين نجاست باشد، تا

وقتی باران به بام مي بارد آبی که به چيز نجس رسيده و از سقف

يا ناودان مي ريزد پاک است ،و بعد از قطع شدن باران اگر

معلوم باشد آبی که مي ريزد به چيز نجس رسيده است ،نجس مي باشد.

زمين نجسی که باران بر آن ببارد پاک مي شود. و اگر باران بر

زمين جاری شود و به جای نجسی که زير سقف است برسد آن را

نيز پاک مي کند.

خاک نجسی که به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا

گيرد پاک است . اما اگر فقطرطوبت به آن برسد پاک

نمي شود.

هرگاه آب باران در جايی  جمع شود اگر چه کمتر از کر باشد،

چنانجه موقعی که باران مي آيد چيز نجسی را در آن بشويند و آب بو

يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاک مي شود.

اگر بر فرش پاکی  که روی زمين نجس است باران ببارد، و

بر زمين نجس جاری شود، فرش نجس نمي شود و زمين هم پاک

مي گردد.

آب چاهی که از زمين مي جوشد اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه

نجاست به آن برسد، تا وقتی  بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه

نجاست تغيير نکرده پاک است ، ولي مستحب است پس از رسيدن

بعضی از نجاستها مقداری که در کتابهای مفصل گفته شده ازآب آن

بکشند.

اگر نجاستی در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير

دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعی پاک

مي شود که با آبی که از چاه مي جوشد، مخلوطگردد.

اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالی جمع شود و کمتر از کر

باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران نجاست به آن برسد، نجس

مي شود.

آب مضاف که معنی آن گفته شد، چيز نجس را پاک نمي کند، وضو

و غسل هم باآن باطل است .

اگر ذره ای نجاست به آب مضاف برسد نجس مي شود. ولي

چنانچه از بالابا فشار روی چيز نجس بريزد، مقداری که به چيز

نجس رسيده نجس ، و مقداری  که بالاتر از آن است پاک مي باشد.

مثلا اگر گلاب را از گلابدان روی دست نجس بريزند،آنچه به دست

رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاک است . و نيز اگر

مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا

برسد، پايين نجس نمي شود.

اگر آب مضاف نجس طوری  با آب کر يا جاری مخلوطشود که ديگر

آب مضاف به آن نگويند، پاک مي شود.

آبی که مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه ، مثل آب

مطلق است ،يعنی چيز نجس را پاک مي کند، وضو و غسل هم با آن

صحيح است . و آبی که مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه

مثل آب مضاف است ، يعنی  چيز نجس را پاک نمي کند،وضو و غسل

هم با آن باطل است .

آبی که معلوم نيست مطلق است يا مضاف ، و معلوم نيست که قبلا

مطلق يامضاف بوده ، نجاست را پاک نمي کند، وضو و غسل هم با آن

باطل است . ولی اگر به اندازه کر يا بيشتر باشد و نجاست به آن

برسد حکم به نجس بودن آن نمي شود.

آبی که عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا

مزه آن راتغيير دهد، اگر چه کر يا جاری باشد، نجس مي شود. ولي

اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستی که بيرون آن است

عوض شود، مثلا مرداری که پهلوی آب است بوی آن را تغيير دهد،

نجس نمي شود.

آبی که عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا

مزه آن راتغيير داده ، چنانکه به کر يا جاری متصل شود، يا باران

بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران در

موقع باريدن از ناودان در آن جاری شود و تغييرآن از بين برود،

پاک مي شود، ولی بايد آب باران يا کر يا جاری با آن

مخلوطگردد.

اگر چيز نجس را در آب کر يا جاری فرو برند، و در

چيزهايی که قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس ، طوری فشار،

يا در داخل آب حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود، چنانچه از

چيزهايی باشد که در دفعه اول پاک مي شود، آبی که بعداز بيرون

آوردن ، از آن مي ريزد، پاک است و اگر از چيزهايی باشد که بايد

دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبی که بعد از

دفعه دوم از آن مي ريزد،پاک مي باشد.

آبی که پاک بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاک است . و

آبی که نجس بوده و معلوم نيست پاک شده يا نه ، نجس است .

نيم خورده سگ و خوک و کافر ، نجس و خوردن آن حرام است .

و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن مکروه مي باشد.

واجب است انسان وقت تخلی و مواقع ديگر عورت خود را از

کسانی که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و

همچنين از ديوانه مميزو بچه های مميز که خوب و بد را

مي فهمند بپوشاند، ولی  زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از

يکديگر بپوشانند.

لازم نيست با چيز مخصوصی  عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا با

دست هم آن را بپوشاند کافی است .

موقع تخلی بايد طرف جلوی بدن يعنی شکم و سينه رو به قبله

و پشت به قبله نباشد.

اگر موقع تخلی طرف جلوی بدن کسی رو به قبله يا پشت به قبله

باشد و عورت را از قبله بگرداند، کفايت نمي کند. و اگر

جلوی بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط

واجب آن است که عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.

در موقع تطهير مخرج بول و غائطرو به قبله و پشت به

قبله بودن اشکالی ندارد، ولی اگر در موقع استبراء، بول از

مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن

حرام است .

اگر برای آنکه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا

پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله

بنشيند. و نيز اگر از راه ديگرناچار باشد که رو به قبله يا

پشت به قبله بنشيند، مانعی ندارد.

احتياطواجب آن است که بچه را در وقت تخلی رو به قبله

يا پشت به قبله ننشانند، ولی  اگر خود بچه بنشيند جلوگيری از او

واجب نيست .

در چهار جا تخلی  حرام است : اول : در کوچه های بن بست در

صورتی که صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم : در ملک کسی که

اجازه تخلی نداده است . سوم : درجايی که برای عده مخصوصی وقف

شده است ، مثل بعضی از مدرسه ها. چهارم : روی قبرمؤمنين در صورتي

که بي احترامی به آنان باشد.

در سه صورت مخرج غائط فقطبا آب پاک مي شود: اول : آنکه با

غائط، نجاست ديگری مثل خون بيرون آمده باشد. دوم : آنکه نجاستي

از خارج به مخرج غائطرسيده باشد. سوم : آنکه اطراف مخرج بيشتر

از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مي شود

مخرج را با آب شست و يا به دستوری که بعدا گفته مي شود با

پارچه و سنگ و مانند اينها پاک کرد، اگر چه شستن با آب بهتر

است .

مخرج بول با غير آب پاک نمي شود، و مردها اگر بعد از

برطرف شدن بول يک مرتبه بشويند کافی است ، ولی زنها و همچنين

کسانی که بولشان از غير مجراي طبيعی مي آيد، احتياطواجب آن

است که دو مرتبه بشويند.

اگر مخرج غائطرا با آب بشويند، بايد چيزی از غائطدر آن

نماند، ولی باقي ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در

دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای ازغائطدر آن نماند، دوباره

شستن لازم نيست .

هرگاه با سنگ و کلوخ و مانند اينها غائطرا از مخرج

برطرف کنند،اگر چه پاک شدنش محل تأمل است ، ولی نماز خواندن

مانعی ندارد، و چنانچه چيزی  هم به آن برسد نجس نمي شود، و

ذره های  کوچک و لزوجت محل اشکال ندارد.

لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاک کنند بلکه

با اطراف يک سنگ يا يک پارچه هم کافی است ، بلکه اگر با

يک مرتبه هم غائطبرطرف شد، کفايت مي کند. ولی با استخوان

و سرگين و يا چيزهايی که احترام آنها لازم است ، مانند کاغذي

که اسم خدا بر آن نوشته ، اگر پاک کند محل را، نمازنمي تواند

بخواند.

اگر شک کند که مخرج را تطهير کرده يا نه ، اگر چه هميشه بعد

از بول ياغائطفورا تطهير مي کرده ، بايد خود را تطهير نمايد.

اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهير کرده

يا نه ، نمازي که خوانده صحيح است ، ولی برای نمازهای بعد

بايد تطهير کند.

استبراء عمل مستحبی  است که مردها بعد از بيرون آمدن بول

انجام مي دهند، و آن دارای  اقسامی است . و بهترين آنها اين

است که بعد از قطع شدن بول اگرمخرج غائطنجس شده اول آن را

تطهير کنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط

تا بيخ آلت بکشند، و بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوي

شست رازير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از

آن سه مرتبه سر آلت رافشار دهند.

آبی که گاهی بعد از ملاعبه و بازی کردن از انسان خارج مي شود، و

به آن (مذي )مي گويند پاک است . نيز آبی که گاهی بعد از مني

بيرون مي آيد، و به آن (وذي ) گفته مي شود و آبی که گاهی بعد از

بول بيرون مي آيد و به آن (ودي ) مي گويند، اگر بول به آن نرسيده

باشد، پاک است . و چنانچه بعد از بول استبراء کند و بعد آبي

از اوخارج شود شک کند که بول است يا يکی از اينها، پاک

مي باشد.

اگر انسان شک کند استبراء کرده يا نه و رطوبتی از او بيرون

آيد که نداندپاک است يا نه ، نجس مي باشد، و چنانچه وضو گرفته

باشد باطل مي شود. ولی اگر شک کند که استبرايی که کرده درست

بوده يا نه و رطوبتی از او بيرون آيد که نداندپاک است يا نه ،

پاک مي باشد، وضو را هم باطل نمي کند.

کسی که استبراء نکرده اگر به واسطه آنکه مدتی از بول کردن او

گذشته يقين کند بول در مجری نمانده است ، و رطوبتی ببيند و

شک کند که پاک است يا نه ،آن رطوبت پاک مي باشد، وضو را هم

باطل نمی کند.

اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از

وضو رطوبت ببيند که بداند يا بول است يا مني ، واجب است

احتياطا غسل کند، وضو هم بگيرد. ولی اگر وضو نگرفته باشد، فقط

گرفتن وضو کافی است .

برای زن استبراء از بول نيست ، و اگر رطوبتی ببيند و شک کند

پاک است يا نه ، پاک مي باشد، وضو و غسل او را هم باطل

نمي کند.

مستحب است در موقع تخلی  جايی بنشيند که کسی او را نبيند،

و موقع وارد شدن به مکان تخلی اول پای چپ و موقع بيرون

آمدن اول پای راست را بگذارد. وهمچنين مستحب است در حال

تخلی سر را بپوشاند، و سنگينی بدن را بر پای چپ بيندازد.

نشستن روبروی خورشيد و ماه در موقع تخلی مکروه است ، ولی اگر

عورت خودرا به وسيله ای بپوشاند مکروه نيست . و نيز در موقع

تخلی نشستن روبروی باد، و درجاده و خيابان و کوچه و درب خانه ،

و زير درختی که ميوه مي دهد، و چيز خوردن وتوقف زياد، و تطهير

کردن با دست راست مکروه است . و همچنين است حرف زدن درحال

تخلي ، ولی اگر ناچار باشد يا ذکر خدا بگويد، اشکال ندارد.

ايستاده بول کردن و بول کردن در زمين سخت و سوراخ

جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده ، مکروه است .

خودداری کردن از بول و غائطمکروه است . و اگر ضرر

برساند، بايدخودداری نکند.

مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و

پيش از جماع وبعد از بيرون آمدن منی بول کند.

نجاسات يازده چيز است : اول : بول . دوم : غائط. سوم مني .

چهارم : مردار.پنجم : خون . ششم و هفتم : سگ و خوک . هشتم : کافر.

نهم : شراب . دهم : فقاع . يازدهم عرق شتر نجاست

خوار.

بول و غائطانسان و هر حيوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد که

اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مي کند، نجس است .

ولی فضله حيوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارد، پاک

است .

فضله پرندگان حرام گوشت ، نجس است .

بول و غائطحيوان نجاستخوار، نجس است . و همچنين است

بول و غائطحيوانی که انسان آن را وطی کرده ، يعنی با آن

نزديکی نموده ، و گوسفندی  که استخوان آن از خوردن شير خوک ،

محکم شده است .

منی  حيوانی که خون جهنده دارد نجس است .

مردار حيوانی  که خون جهنده دارد، نجس است ، چه خودش

مرده باشديا به غير دستوری  که در شرع معين شده ، آن را کشته

باشند، و ماهی چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد، پاک

است .

چيزهايی از مردار که مثل پشم و مو و کرک و استخوان و

دندان روح نداشته ، اگر از غير حيوانی باشد که مثل سگ نجس

است ، پاک مي باشد.

اگر از بدن انسان يا حيوانی  که خون جهنده دارد و در حالی که

زنده است گوشت يا چيز ديگری را که روح دارد جدا کنند نجس

است .

پوستهای مختصر لب و جاهای ديگر بدن که موقع

افتادنشان رسيده ، اگرچه آنها را بکنند پاک است . ولي

بنابر احتياطواجب بايد از پوستی  که موقع افتادنش نرسيده و آن

را کنده اند اجتناب نمايند.

تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بيرون مي آيد، اگر پوست روي

آن سفت شده باشد پاک است ، ولی ظاهر آن را بايد آب کشيد.

اگر بره و بزغاله پيش از آن که علف خوار شوند بميرند،

پنيرمايه ای که در شيردان آنها مي باشد پاک است ، ولی ظاهر آن را

بايد آب کشيد.

دواجات روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه

مي آورند، اگرانسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد، پاک است .

گوشت و پيه و چرمی  که در بازار مسلمانان فروخته شود

پاک است ، وهمچنين است اگر يکی از اينها در دست مسلمان

باشد. ولی اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسيدگي

نکرده که از حيوانی است که به دستور شرع کشته شده يا نه ،

نجس مي باشد.

خون انسان و هر حيوانی که خون جهنده دارد، يعنی حيوانی که اگر

رگ آن راببرند خون از آن جستن مي کند، نجس است . پس خون

حيوانی که مانند ماهی  و پشه خون جهنده ندارد، پاک مي باشد.

اگر حيوان حلال گوشت را به دستوری  که در شرع معين شده بکشند و

خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونی که در بدنش مي ماند،

پاک است . ولی اگر به علت نفس کشيدن يا به واسطه اينکه سر

حيوان در جای بلندی بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس

است .

خونی که در تخم مرغ مي باشد نجس نيست ، ولی به احتياط

واجب بايداز خوردن آن اجتناب کند. و اگر خون را با زرده تخم

مرغ به هم بزنند که از بين برود، خوردن زرده هم مانعی ندارد.

خونی که گاهی موقع دوشيدن شير ديده مي شود، نجس است و شير را

نجس مي کند.

خونی که از لای دندانها مي آيد، اگر به واسطه مخلوطشدن با آب

دهان از بين برود پاک است ، و فرو بردن آب دهان در اين

صورت اشکال ندارد.

خونی که به واسطه کوبيده شدن زير ناخن يا زير پوست مي ميرد،

اگر طوري شود که ديگر به آن خون نگويند، پاک است . و اگر به آن

خون بگويند، در صورتي که ناخن يا پوست سوراخ شود، اگر

مشقت ندارد، بايد برای وضو و غسل خون رابيرون آورند. و اگر

مشقت دارد، بايد اطراف آن را به طوری که نجاست زياد

نشودبشويند، و پارچه يا چيزی مثل پارچه ، بر آن بگذارند و

روی پارچه دست تربکشند.

اگر انسان نداند که خون زير پوست مرده يا گوشت به واسطه

کوبيده شدن به آن حالت درآمده ، پاک است .

اگر موقع جوشيدن غذا ذره ای  خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف

آن نجس مي شود، و جوشيدن و حرارت و آتش پاک کننده

نيست .

زردآبه ای که در حال بهبودی  زخم در اطراف آن پيدا مي شود، اگر

معلوم نباشدکه با خون مخلوطاست ، پاک مي باشد.

سگ و خوکی که در خشکی زندگی  مي کنند، حتی مو و استخوان و پنجه

و ناخن ورطوبت های آنها نجس است ، ولی سگ و خوک دريايی پاک

است .

کافر يعنی کسی که منکر خدا است ، يا برای خدا شريک قرار

مي دهد، ياپيغمبری حضرت خاتم الانبيا محمد ابن عبدالله صلی الله

عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است ، و همچنين است

اگر در يکی از اينها شک داشته باشد. و نيزکسی که ضروری دين

يعنی چيزی را که مثل نماز و روزه ، مسلمانان جزو دين

اسلام مي دانند منکر شود، چنانچه بداند آن چيز ضروری دين است

و انکار آن چيزبرگردد به انکار خدا يا توحيد يا نبوت ،

نجس مي باشد. و اگر نداند، احتياطا بايداز او اجتناب کرد،

گرچه لازم نيست .

تمام بدن کافر، حتی  مو و ناخن و رطوبت های او نجس است .

اگر پدر و مادر و جد بچه نابالغ کافر باشند آن بچه هم

نجس است ،و اگر يکی  از اينها مسلمان باشد، بچه پاک است .

کسی که معلوم نيست مسلمان است يا نه پاک مي باشد،

ولی احکام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمي تواند زن مسلمان

بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود.

اگر مسلمانی به يکی  از دوازده امام دشنام دهد يا با آنان

دشمنی داشته باشد، نجس است .

شراب و هر چيزی که انسان را مست مي کند، چنانچه به خودي

خود روان باشد، نجس است . و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد،

اگر چه چيزی  در آن بريزندکه روان شود، پاک است .

الکل صنعتی که برای رنگ کردن درب و ميز و صندلی و مانند

اينها بکارمي برند، اگر انسان نداند از چيزی که مست

کننده و روان است درست کرده اند، پاک مي باشد.

اگر انگور و آب انگور به خودی خود جوش بيايد حرام ،

ولی نجس نيست ، مگر آنکه معلوم شود که مست کننده است . و اگر

به واسطه پختن جوش بيايد،خوردنش حرام است ، ولی نجس نيست .

خرما و مويز و کشمش و آب آنها اگر جوش بيايد، پاک

و خوردن آنها حلال است .

فقاع که از جو گرفته مي شود و به آن آبجو مي گويند،

نجس است . ولي آبی که به دستور طبيب از جو مي گيرند و به آن

ماءالشعير مي گويند، پاک مي باشد.

عرق جنب از حرام نجس نسيت ، ولی احتياطواجب آن

است که بابدن يا لباسی که به آن آلوده شده ، نماز نخوانند.

اگر انسان در موقعی  که نزديکی با زن حرام است مثلا در

روزه ماه رمضان ، با زن خود نزديکی کند، بنابر احتياطواجب

بايد از عرق خود درنماز اجتناب نمايد.

اگر جنب از حرام به واسطه تنگی وقت ، عوض غسل تيمم

نمايد و بعد ازتيمم و خواندن نماز عرق کند، بنابر احتياط

واجب بايد از عرق خود در نمازاجتناب نمايد. ولی اگر به واسطه

عذر ديگر تيمم کند، اجتناب لازم نيست .

اگر کسی از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديکی کند،

بنابر احتياطواجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب کند. ولي

اگر اول با حلال خود نزديکی کند وبعد، از حرام جنب شود،

عرق او وجوب اجتناب ندارد.

عرق شتر نجاستخوار نجس است . ولی اگر حيوانات ديگر

نجاستخوار شوند، از عرق آنها اجتناب لازم نيست .

نجاست هر چيز از سه راه ثابت مي شود: اول : آنکه خود انسان

يقين کندچيزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزی نجس

است ، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذاخوردن در

قهوه خانه و مهمان خانه هايی که مردمان لاابالی وکسانی که پاکی و

نجسی را مراعات نمي کنند در آنها غذا مي خورند اگر انسان يقين

نداشته باشد غذايی را که برای او آورده اند نجس است ، اشکال

ندارد.دوم : آنکه کسی که چيزی در اختيار او است بگويد آن چيز

نجس است ، مثلا همسرانسان يا نوکر يا کلفت بگويد ظرف يا

چيز ديگری که در اختيار او است نجس مي باشد. سوم : آنکه دو مرد

عادل بگويند چيزی  نجس است ، و نيز اگر يک نفرعادل هم

بگويد چيزی نجس است ، بنابر احتياطواجب ، بايد از آن چيز

اجتناب کرد.

اگر به واسطه ندانستن مسأله ، نجس بودن و پاک بودن چيزی را

نداند، مثلانداند عرق جنب از حرام پاک است يا نه ، بايد مسأله

را بپرسد، ولی اگر بااين که مسأله را مي داند چيزی را شک

کند پاک است يا، نه مثلا شک کند آن چيز خون است يا نه يا

نداند که خون پشه است يا خون انسان ، پاک مي باشد.

چيز نجسی که انسان شک دارد پاک شده يا نه نجس است ، و چيز

پاک را اگرشک کند نجس شده يا نه پاک است ، و اگر هم بتواند

نجس بودن يا پاک بودن آن رابفهمد لازم نيست وارسی کند.

اگر بداند يکی از دو ظرف يا دو لباسی که از هر دوی آنها

استفاده مي کند نجس شده و نداند کدام است ، بايد از هر دو

اجتناب کند، بلکه اگرمثلا نمي داند لباس خودش نجس شده يا

لباسی که هيچ از آن استفاده نمي کند و مال ديگری است باز هم

احتياطآن است که از لباس خودش اجتناب کند اگر چه

لازم نيست .

اگر چيز پاک به چيز نجس برسد و هر دو يا يکی از آنها به

طوری تر باشدکه تری يکی  به ديگری برسد چيز پاک نجس مي شود،

و اگر تری به قدری کم باشد که به ديگری نرسد چيزی که پاک

بوده نجس نمي شود.

اگر چيز پاکی به چيز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو يا

يکی از آنهاتر بوده يا نه آن چيز پاک نجس نمي شود.

دو چيزی که انسان نمي داند کدام پاک است و کدام نجس است ،

اگر چيز پاکي بارطوبت به يکی از آنها برسد نجس نمي شود،

ولی اگر يکی از آنها قبلا نجس بوده وانسان نداند پاک شده

يا نه ، چنانچه چيز پاکی به آن برسد نجس مي شود.

زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتي

که نجاست به آن برسد نجس مي شود و جاهای ديگر آن پاک است ،

و همچنين است خيار وخربزه و مانند اينها.

هرگاه شيره و روغن روان باشد، همين که يک نقطه از آن

نجس شد تمام آن نجس مي شود ولی اگر روان نباشد، نجس

نمي شود.

اگر مگس يا حيوانی مانند آن روی چيز نجسی که تر است بنشيند

و بعد روي چيز پاکی که آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان

بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاک نجس مي شود و اگر

نداند پاک است .

اگر جايی از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جاي

ديگر برود هرجا که عرق به آن برسد نجس مي شود، و اگر عرق به

جای ديگر نرود جاهای ديگر بدن پاک است .

اخلاطی که از بينی يا گلو مي آيد اگر خون داشته باشد جايي

که خون داردنجس و بقيه آن پاک است ، پس اگر به بيرون

دهان يا بينی برسد مقداری  را که انسان يقين دارد جای نجس اخلاط

به آن رسيده نجس است ، و محلی را که شک دارد جاي نجس به آن

رسيده يا نه پاک مي باشد.

اگر آفتابه ای را که ته آن سوراخ است روی زمين نجس بگذارند

چنانچه آب طوری  زير آن جمع گردد که با آب آفتابه يکي

حساب شود آب آفتابه نجس مي شود ولی اگر آبی که از زير

آفتابه خارج مي شود در زمين فرو رود يا جاری شود به نحوی که

با آب داخل آن يکی  حساب نشود، آب آفتابه نجس نمي شود.

اگر چيزی داخل بدن شود و به نجاست برسد در صورتی که بعد از

بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاک است ، پس اگر

اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و

مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست

آلوده نباشد نجس نيست و همچنين است آب دهان و بينی اگر در

داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.

نجس کردن خطو ورق قرآن حرام است ، و اگر نجس شود بايد

فورا آن راآب بکشند.

اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بي احترامی به قرآن

باشد بايد آن راآب بکشند.

گذاشتن قرآن روی عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين

نجس خشک باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روی آن واجب

مي باشد.

نوشتن قرآن با مرکب نجس اگر چه يک حرف آن باشد حرام

است ، و اگرنوشته شود بايد آن را آب بکشند يا به واسطه

تراشيدن و مانند آن کاری کنند که از بين برود.

احتياطواجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداري

کنند و اگرقرآن دست اوست در صورت امکان از او بگيرند.

اگر ورق قرآن يا چيزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم

خدا ياپيغمبر يا امام بر آن نوشته شده در مستراح بيفتد، بيرون

آوردن و آب کشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است ، و

اگر بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا

يقين کنند آن ورق پوسيده است . و نيز اگر تربت درمستراح

بيفتد و بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد تا وقتی که يقين

نکرده اند به کلی  از بين رفته به آن مستراح نروند.

خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است ، و نيز خورانيدن عين

نجس به اطفال در صورتی  که ضرر داشته باشد، حرام مي باشد.

بلکه اگر ضرر هم نداشته باشد بنابر احتياطواجب بايد از آن

خودداری کنند، ولی خوراندن غذاهايی که نجس شده است به طفل

حرام نيست .

فروختن و عاريه دادن چيز نجسی که مي شود آن را آب کشيد،

اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند، اشکال ندارد. ولي

چنانچه انسان بداند که عاريه گيرنده و خريدار آن را در خوردن و

آشاميدن استعمال مي کنند، بايد نجاستش را به اوبگويند.

اگر انسان ببيند کسی  چيز نجسی را مي خورد يا با لباس نجس

نماز مي خواند،لازم نيست به او بگويد.

اگر جايی از خانه يا فرش کسی نجس باشد و ببيند بدن يا لباس

يا چيزديگر کسانی که وارد خانه او مي شوند با رطوبت به جاي

نجس رسيده است ، لازم نيست به آنان بگويد.

اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است ،

بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يکی از مهمانها بفهمد، لازم

نيست به ديگران خبر دهد. ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت

دارد که می داند به واسطه نگفتن خود او هم نجس مي شود، بايد

بعد از غذا به آنان بگويد.

اگر چيزی را که عاريه کرده نجس شود اگر بداند که صاحبش

آن چيز رادر خوردن و آشاميدن استعمال مي کند، واجب است به

او بگويد.

بچه مميزی که خوب و بد را مي فهمد، اگر تکليفش هم نزديک

است اگربگويد چيزی را آب کشيدم ، دوباره بايد آن را آب کشيد.

ولی اگر بگويد چيزي که در دست اوست نجس است ، احتياطآن

است که از آن اجتناب کنند. اگر چه بعيد نيست اعتبار قول

صبی مراهق .

ده چيز، نجاست را پاک مي کند و آنها را مطهرات گويند:

اول : آب .دوم : زمين . سوم :آفتاب . چهارم : استحاله . پنجم :

انتقال . ششم : اسلام . هفتم : تبعيت .هشتم : برطرف شدن عين نجاست .

نهم : استبراء حيوان نجاستخوار. دهم : غايب شدن مسلمان . و احکام

اينها بطور تفصيل در مسايل آينده گفته مي شود.

آب با چهار شرط، چيز نجس را پاک مي کند: اول : آنکه مطلق

باشد. پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد، چيز نجس را پاک

نمي کند. دوم : آنکه پاک باشد.سوم : آنکه وقتی چيز نجس را

مي شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزه نجاست هم

نگيرد. چهارم : آنکه بعد از آب کشيدن چيز نجس ، عين نجاست در

آن نباشد. و پاک شدن چيز نجس با آب قليل يعنی آب کمتر از

کر، شرطهای  ديگری هم دارد که بعدا گفته مي شود.

ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست ، بلکه

در کر و جاري هم احتياط سه مرتبه است ، اگر چه ارجح در کر و

جاری يک مرتبه است . ولی ظرفی  که سگ ليسيده يا از آن ظرف آب

يا چيز روان ديگر خورده ، بايد اول با خاک پاک ،خاک مال کرد و

بعد بنابر احتياط واجب دو مرتبه در کر يا جاری يا با آب

قليل شست . و همچنين ظرفی را که آب دهان سگ در آن ريخته ،

بنابر احتياط واجب بايدپيش از شستن خاک مال کرد.

اگر دهانه ظرفی که سگ دهن زده ، تنگ باشد و نشود آن را

خاک مال کرد، چنانچه ممکن است بايد کهنه به چوبی بپيچند و

به توسطآن خاک را به آن ظرف بمالند، و در غير اين

صورت پاک شدن ظرف اشکال دارد.

ظرفی را که خوک از آن چيز روانی بخورد، با قليل بايد

هفت مرتبه شست ، و در کر و جاری نيز هفت مرتبه بايد شست

به احتياطواجب ، و لازم نيست آن را خاک مال کنند، اگر

چه احتياطمستحب آن است که خاک مال شود. و نيز ليسيدن

خوک ملحق است به آب خوردن آن ، به احتياطواجب .

اگر بخواهند ظرفی  را که به شراب نجس شده با آب قليل آب

بکشند، بايد سه مرتبه بشويند، و بهتر است هفت مرتبه

شسته شود.

کوزه ای که از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو

رفته ، اگر درآب کر يا جاری بگذارند، به هر جای آن که آب

برسد پاک مي شود. و اگر بخواهندباطن آن هم پاک شود بايد

به قدری در آب کر يا جاری بماند که آب به تمام آن فرو رود،

و فرو رفتن رطوبت کافی نيست .

ظرف نجس را با آب قليل ، دو جور مي شود آب کشيد. يکی آنکه

سه مرتبه پر کنند و خالی  کنند، ديگر آن که سه دفعه قدری آب

در آن بريزند و در هر دفعه آب را طوری در آن بگردانند که به

جاهای نجس آن برسد و بيرون بريزند.

اگر ظرف بزرگی مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه

مرتبه آن را ازآب پر کنند و خالی کنند، پاک مي شود. و همچنين

است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طوری که

تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبی که ته آن جمع مي شود

بيرون آورند، و احتياط واجب آن است که در هر دفعه ظرفي

را که با آن آبها را بيرون مي آورند، آب بکشند.

اگر مس نجس و مانند آن را آب کنند و آب بکشند، ظاهرش

پاک مي شود.

تنوری که به بول نجس شده است ، اگر دو مرتبه از بالا آب

در آن بريزند، به طوری که تمام اطراف آن را بگيرد، پاک مي شود.

و در غير بول اگربعد از برطرف شدن نجاست يک مرتبه به

دستوری که گفته شد، آب در آن بريزند،کافی است . و بهتر است

که گودالی ته آن بکنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند،

بعد آن گودال را با خاک پاک پر کنند.

اگر چيز نجس را بعد از برطرف کردن عين نجاست ، يک

مرتبه در آب کر يا جاری  فرو برند که آب به تمام جاهای نجس آن

برسد، پاک مي شود. واحتياطواجب آن است که فرش و لباس

و مانند اينها را طوری  فشار يا حرکت دهند که آب داخل آن

خارج شود.

اگر بخواهند چيزی  را که به بول نجس شده با آب قليل آب

بکشند،چنانچه يک مرتبه آب روی آن بريزند و از آن جدا شود، در

صورتی که بول در آن چيزنمانده باشد، يک مرتبه ديگر که آب

روی آن بريزند پاک مي شود. ولی در لباس و فرش و مانند اينها

بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد. (وغساله

آبی است که معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چيزی که شسته

مي شود خود به خود يا به وسيله فشار مي ريزد.)

اگر چيزی به بول پسر شيرخواری که غذاخور نشده ، و شير

خوک نخورده نجس شود، چنانچه يک مرتبه آب روی آن بريزند که

به تمام جاهای نجس آن برسد،پاک مي شود. ولی احتياطمستحب

آن است يک مرتبه ديگر هم آب روی آن بريزند.و در لباس و

فرش و مانند اينها فشار لازم نيست .

اگر چيزی به غير بول نجس شود چنانچه بعد از برطرف کردن

نجاست يک مرتبه آب روی آن بريزند و از آن جدا شود، پاک

مي گردد. و نيز اگر در دفعه اولي که آب روی آن می ريزند نجاست

آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روی آن بيايد

پاک مي شود، ولی در هر صورت لباس و مانند آن را بايد فشار

دهند تاغساله آن بيرون آيد.

اگر حصير نجس را که با نخ بافته شده ، در آب کر يا جاري

فرو برند،بعد از برطرف شدن عين نجاست ، پاک مي شود.

اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود، به فرو

بردن در کرو جاری پاک مي گردد. و اگر باطن آنها نجس شود،

پاک نمی گردد.

اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه ،

باطن آن پاک است .

اگر ظاهر برنج و گوشت يا چيزی مانند اينها نجس شده

باشد، چنانچه آن را در ظرفی بگذارند و سه مرتبه آب روي

آن بريزند و خالی کنند پاک مي شودو ظرف آن هم پاک مي گردد.

ولی اگر بخواهد لباس يا چيزی را که فشار لازم دارد، درظرفي

بگذارند و آب بکشند بايد در هر مرتبه که آب روی آن مي

ريزند، آن رافشار دهند و ظرف را کج کنند تا غساله ای که در آن

جمع شده بيرون بريزد.

لباس نجسی را که به نيل و مانند آن رنگ شده ، اگر در آب کر

يا جاری فروبرند و آب پيش از آنکه به واسطه رنگ پارچه

مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاک مي شود. اگر چه

موقع فشار دادن ، آب مضاف يا رنگين از آن بيرون آيد.

اگر لباسی را در کر يا جاری آب بکشند و بعد مثلا لجن آب در

آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند که جلوگيری از رسيدن آب

کرده ، آن لباس پاک است .

اگر بعد از آب کشيدن لباس و مانند آن ، خورده گل يا

اشنان در آن ديده شود، در صورتی که بداند که خورده گل يا

اشنان با آب شسته شده ، پاک است . ولی اگر آب نجس به باطن گل

يا اشنان رسيده باشد، ظاهر گل و اشنان پاک وباطن آنها نجس

است .

هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن برطرف نکنند، پاک

نمي شود، ولی اگربو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال

ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب

بکشند و رنگ خون در آن بماند، پاک مي باشد. اما چنانچه

به واسطه بو يا رنگ يقين کنند يا احتمال دهند که ذره های نجاست

در آن چيز مانده ،نجس است .

اگر نجاست بدن را در آب کر يا جاری برطرف کنند بدن پاک

مي شود وبيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست .

غذای نجسی که لای دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند

و به تمام غذای نجس برسد، پاک مي شود.

اگر موی سر و صورت زياد باشد و با آب قليل آب بکشند،

بايد فشاردهند که غساله آن جدا شود.

اگر جايی از بدن يا لباس را با آب قليل آب بکشند، اطراف

آن جا که متصل به آن است و معمولا موقع آب کشيدن ، آن جا

نجس مي شود، در صورتی  که آبی که برای پاک شدن محل نجس مي

ريزند به آن اطراف جاری  شود با پاک شدن جاي نجس پاک مي شود.

و همچنين است اگر چيز پاکی  را پهلوی چيز نجس بگذارند و روي

هردو آب بريزند. پس اگر برای آب کشيدن يک انگشت نجس ، روي

همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد

از پاک شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاک مي شود.

گوشت و دنبه ای که نجس شده مثل چيزهای ديگر آب کشيده مي شود.

و همچنين است اگر بدن يا لباس ، چربی کمی داشته باشد که از

رسيدن آب به آنها جلوگيري نکند.

اگر ظرف يا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگيري

از رسيدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن راآب

بکشند، بايد چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.

چيز نجسی که عين نجاست در آن نيست ، اگر زير شيری که

متصل به کراست يک دفعه بشويند، پاک مي شود. و نيز اگر عين

نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست آن ، زير شير يا به وسيله

ديگر برطرف شود و آبی که از آن چيز می ريزد بويا رنگ يا مزه

نجاست به خود نگرفته باشد، با آب شير پاک مي گردد. اما اگر

آبي که از آن می ريزد بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد،

بايد به قدری آب شيرروی  آن بريزند تا در آبی که از آن جدا

مي شود بو يا رنگ يا مزه نجاست نباشد.

اگر چيزی را آب بکشد و يقين کند پاک شده و بعد شک کند

که عين نجاست را از آن بر طرف کرده يانه ، چنانچه موقع آب

کشيدن متوجه برطرف کردن عين نجاست بوده آن چيز پاک است ، و

اگر متوجه بر طرف کردن عين نجاست نبوده ، بنابر احتياط

مستحب بايد دوباره آن را آب بکشد.

زمينی که آب روی آن جاری  نمي شود اگر نجس شود با آب قليل

پاک نمي گردد. ولی زمينی  که روی آن شن يا ريگ باشد چون

آبی که روی آن مي ريزند ازآن جدا شده و در شن و ريگ فرو مي رود

با آب قليل پاک مي شود، اما زير ريگها نجس مي ماند.

زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختی که آب در آن فرو نمي

رود، اگرنجس شود با آب قليل پاک مي گردد، ولی بايد به قدري

آب روی آن بريزند که جاري شود. و چنانچه آبی که روی آن

ريخته اند از سوراخی بيرون رود همه زمين پاک می شود، و اگر

بيرون نرود جايی که آبها جمع می شود نجس مي ماند، و براي

پاک شدن آنجا بايد گودالی  بکنند که آب در آن جمع شود، بعد

آب را بيرون بياورندو گودال را با خاک پاک پر کنند.

اگر ظاهر نمک سنگ و مانند آن نجس شود، با آب کمتر از کر

هم پاک مي شود.

اگر شکر آب شده نجس را قند بسازند و در آب کر يا جاري

بگذارند، پاک نمي شود.

زمين با سه شرط، کف پا و ته کفش نجس را پاک مي کند:

اول : آنکه زمين پاک باشد. دوم : آنکه خشک باشد. سوم : آنکه

اگر عين نجس مثل خون و بول ، يامتنجس مثل گلی که نجس شده در

کف پا و ته کفش باشد، به واسطه راه رفتن ياماليدن پا به زمين

برطرف شود. و نيز زمين بايد خاک يا سنگ يا آجرفرش و

مانند اينها باشد، و با راه رفتن روی فرش و حصير و سبزه ، کف

پا و ته کفش نجس پاک نمي شود. و اگر به واسطه غير راه رفتن

نجس شده باشد، پاک شدنش به واسطه راه رفتن اشکال دارد.

پاک شدن کف پا و ته کفش نجس ، به واسطه راه رفتن روي

آسفالت وروی زمينی  که با چوب فرش شده ، محل اشکال است .

بلکه پاک نشدن اقوي است .

برای پاک شدن کف پا و ته کفش ، بهتر است پانزده قدم يا

بيشتر راه بروند، اگر چه به کمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به

زمين ، نجاست برطرف شود.

لازم نيست کف پا و ته کفش نجس ، تر باشد. بلکه اگر خشک هم

باشد به راه رفتن پاک مي شود.

بعد از آنکه کف پا و ته کفش نجس به راه رفتن پاک شد،

مقداری ازاطراف آن هم که معمولا به گل آلوده مي شود، اگر

زمين يا خاک به آن اطراف برسد، پاک مي گردد.

کسی که با دست و زانو راه می رود، اگر کف دست يا زانوی او

نجس شود، پاک شدن دست و زانوی او به وسيله راه رفتن ، محل

اشکال است . و همچنين است ته عصا و ته پای مصنوعی و نعل

چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشکه و مانند اينها.

اگر بعد از راه رفتن ذره های کوچکی از نجاست که ديده

نمي شود درکف پا يا ته کفش پا بماند، بايد آن ذره ها را هم

برطرف کرد، ولی  باقی بودن بو و رنگ اشکال ندارد.

توی کفش و مقداری از کف پا که به زمين نمی رسد به واسطه

راه رفتن پاک نمي شود، و پاک شدن کف جوراب به واسطه راه

رفتن ، محل اشکال است . ولی اگر کف جوراب از پوست باشد،

به وسيله راه رفتن پاک مي شود.

آفتاب ، زمين و ساختمان و چيزهايی که مانند درب و پنجره

در ساختمان به کار برده شده و همچنين ميخی را که به ديوار

کوبيده اند و جزو ساختمان حساب مي شود، با شش شرطپاک

مي کند: اول : آنکه چيز نجس به طوری تر باشد که اگر چيز

ديگری به آن برسد تر شود. پس اگر خشک باشد، بايد به وسيله اي

آن را ترکنند تا آفتاب خشک کند. دوم : آنکه اگر عين نجاست در

آن چيز باشد، پيش ازتابيدن آفتاب ، آن را برطرف کنند.

سوم : آنکه چيزی از تابيدن آفتاب جلوگيري نکند. پس اگر آفتاب

از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس راخشک

کند، آن چيز پاک نمي شود. ولی اگر ابر به قدری نازک باشد

که از تابيدن آفتاب جلوگيری نکند، اشکال ندارد. چهارم :

آنکه آفتاب به تنهايی  چيز نجس را خشک کند. پس اگر مثلا چيز

نجس به واسطه باد و آفتاب خشک شود، پاک نمي گردد، ولی اگر

باد به قدری کم باشد، که نگويند به خشک شدن چيز نجس

کمک کرده ، اشکال ندارد. پنجم : آنکه آفتاب مقداری از بنا و

ساختمان را که نجاست به آن فرو رفته ، يک مرتبه خشک کند. پس

اگر يک مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد، و روی آن را خشک

کند و دفعه ديگر زير آن را خشک نمايد، فقطروی آن پاک مي شود و

زير آن نجس مي ماند. ششم : آنکه مابين روی زمين يا ساختمان

که آفتاب به آن مي تابد، با داخل آن ، هوا يا جسم پاک ديگري

فاصله نباشد.

آفتاب حصير نجس را پاک مي کند، و همچنين درخت

و گياه به واسطه آفتاب پاک مي شود.

اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شک کند که زمين

موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه ، يا تری آن به واسطه آفتاب

خشک شده يا نه ، آن زمين نجس است . و همچنين است اگر شک کند

که پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه ،

يا شک کند که چيزی مانع تابش آفتاب بوده يا نه .

اگر آفتاب به يک طرف ديوار نجس بتابد، طرفی که آفتاب

به آن نتابيده پاک نمي شود، ولی اگر ديوار به قدری نازک

باشد که به واسطه تابش به يک طرف ، طرف ديگرش هم خشک شود

پاک مي گردد.

اگر جنس چيز نجس به طوری  عوض شود که به صورت چيز پاکی در

آيد، پاک مي شود و مي گويند استحاله شده است . مثل آن که چوب

نجس بسوزد و خاکستر گردد، ياسگ در نمکزار فرو رود و نمک

شود. ولی اگر جنس آن عوض شود، مثل آن که گندم نجس را آرد

کنند يا نان بپزند، پاک نمي شود.

کوزه گلی و مانند آن ، که از گل نجس ساخته شده نجس است .

و بايد ازذغالی که از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.

چيز نجسی که معلوم نيست استحاله شده يا نه ، نجس است .

اگر شراب به خودی خود يا به واسطه آنکه چيزی مثل سرکه و نمک

در آن ريخته اند سرکه شود، پاک مي گردد.

شرابی که از انگور نجس درست کنند، به سرکه شدن پاک

نمي شود، بلکه اگر نجاستی هم از خارج به شراب برسد،

احتياطواجب آن است که بعد ازسرکه شدن از آن اجتناب نمايند.

سرکه ای که از انگور و کشمش و خرمای نجس درست کنند نجس

است .

اگر پوشال زير انگور يا خرما داخل آنها باشد و سرکه

بريزند، ضررندارد. و نيز اگر پيش از آن که خرما و کشمش و

انگور سرکه شود، خيار وبادمجان و مانند اينها در آن بريزند،

اشکال ندارد.

آب انگوری که جوش آمده ، پيش از آنکه ثلثان شود، يعني

دو قسمت آن کم شود و يک قسمت آن بماند، نجس نيست ولي

خوردن آن حرام است . ولی  اگرثابت شود که مست کننده است ،

حرام و نجس مي باشد و فقط به سرکه شدن پاک و حلال مي شود.

اگر مثلا در يک خوشه غوره يک دانه يا دو دانه انگور

باشد،چنانچه به آبی که از آن خوشه گرفته مي شود آبغوره بگويند

و اثری از شيرينی درآن نباشد و بجوشد، پاک و خوردن آن حلال

است .

چيزی که معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد،

حرام نمي شود.

اگر خون بدن انسان يا خون حيوانی که خون جهنده دارد، يعني

حيوانی که وقتي رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مي کند،

به بدن حيوانی که خون جهنده ندارد، برود و خون آن حيوان حساب

شود پاک مي گردد، و اين را انتقال گويند. پس خونی که زالو

از انسان مي مکد، چون خون زالو به آن گفته نمي شود و

مي گويندخون انسان است ، نجس مي باشد.

اگر کسی پشه ای  را که به بدنش نشسته بکشد و نداند

خونی که از پشه بيرون آمده از او مکيده يا از خود پشه مي باشد،

پاک است . و همچنين است اگربداند از او مکيده ولی جزو بدن

پشه حساب شود. اما اگر فاصله بين مکيدن خون وکشتن پشه به قدري

کم باشد که بگويند خون انسان است ، يا معلوم نباشد

که مي گويند خون پشه است يا خون انسان ، نجس مي باشد.

اگر کافر شهادتين بگويد، يعنی بگويد: "اشهد ان لا اله

الا الله واشهد ان محمدا رسول الله "، مسلمان مي شود، و بعد

از مسلمان شدن ، بدن و آب دهان و بينی و عرق او پاک است . ولي

اگر موقع مسلمان شدن ، عين نجاست به بدن اوبوده ، بايد برطرف

کند و جای آن را آب بکشد. ولی اگر پيش از مسلمان شدن ،

عين نجاست برطرف شده باشد، لازم نيست جای آن را آب بکشد.

اگر موقعی که کافر بوده ، لباس او با رطوبت به بدنش

رسيده باشد وآن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد،

نجس است . بلکه اگر دربدن او هم باشد، بنابر احتياط

واجب بايد از آن اجتناب کند.

اگر کافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه ،

پاک است .ولی اگر بداند قلبا مسلمان نشده ، بنابر احتياط

واجب بايد از او اجتناب کرد.

تبعيت آن است که چيز نجسی به واسطه پاک شدن چيز نجس

ديگر، پاک شود.

اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جايی که شراب موقع

جوش آمدن به آن جا رسيده ، پاک مي شود. و کهنه و چيزي

هم که معمولا روی آن مي گذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود،

پاک مي گردد. بلکه اگر موقع جوشيدن سر برودو پشت ظرف به

آن آلوده شود، بعد از سرکه شدن ، پشت ظرف هم پاک مي شود.

تخته يا سنگی که روی آن ميت را غسل مي دهند، و پارچه ای که

با آن عورت ميت را مي پوشانند، و دست کسی که او را غسل مي دهد،

و همين طور کيسه وصابونی  که با آن شسته مي شود، بعد از تمام

شدن غسل پاک مي شوند.

کسی که چيزی را با دست خود آب مي کشد، اگر دست و آن چيز

با هم آب کشيده شود، بعد از پاک شدن آن چيز، دست او هم پاک

مي شود.

اگر لباس و مانند آن را با آب قليل ، آب بکشند و به اندازه

معمول فشاردهند تا آبی که روی آن ريخته اند جدا شود، آبی که در

آن مي ماند پاک است .

ظرف نجس را که با آب قليل آب مي کشند، بعد از جدا شدن آبي

که براي پاک شدن ، روی  آن ريخته اند، قطره های آبی که در آن

مي ماند پاک است .

اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون ، يا متنجس مثل آب نجس ،

آلوده شود،چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاک مي شود. و

همچنين است باطن بدن انسان مثل توی دهان و بيني . مثلا اگر

خونی از لای دندان بيرون آيد و در آب دهان ازبين برود، آب

کشيدن توی دهان لازم نيست . ولی اگر دندان عاريه در دهان

نجس شود، بايد آن را آب بکشند، به احتياطواجب .

اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد،

چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسيده ، آن غذا پاک است . و

اگر خون به آن برسد، بنابراحتياطواجب نجس مي شود.

جايی را که انسان نمي داند از ظاهر بدن است يا باطن آن ،

اگر نجس شود، لازم نيست آب بکشد، اگر چه آب کشيدن احوط

است .

اگر گرد و خاک نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند،

چنانچه هر دو خشک باشند، نجس نمي شود. و اگر گرد و

خاک يا لباس و مانند اينها ترباشد، بايد محل نشستن گرد و

خاک را آب بکشند.

بول و غائطحيوانی که به خوردن نجاست انسان عادت کرده ، نجس

است . و اگر بخواهند پاک شود بايد آن را استبراء کنند،

يعنی تا مدتی که بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند،

نگذارند نجاست بخورد و غذای پاک به آن بدهند. و بنابر

احتياطواجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را

بيست روز وگوسفند را ده روز و مرغابی را پنج روز و مرغ

خانگی را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيری کنند، و غذاي

پاک به آنها بدهند.

اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگری که مانند ظرف و

فرش دراختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد،

اگر انسان احتمال بدهدکه آن چيز را آب کشيده يا يه واسطه

آنکه مثلا آن چيز در آب جاری افتاده پاک شده است ، اجتناب از

آن لازم نيست .

اگر خود انسان يقين کند که چيزی که نجس بوده ، پاک شده

است ، يادو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چيز پاک

است . و همچنين است اگر کسي که چيز نجس در اختيار او است

بگويد آن چيز پاک شده ، يا مسلمانی چيز نجس راآب کشيده باشد،

اگر چه معلوم نباشد درست آب کشيده يا نه .

کسی که وکيل شده است لباس انسان را آب بکشد و

لباس هم درتصرف او باشد، اگر بگويد آب کشيدم ، آن لباس

پاک است .

اگر انسان حالی دارد که در آب کشيدن چيز نجس يقين پيدا

نمي کند، مي تواند به گمان اکتفا نمايد.

ظرفی که از پوست سگ يا خوک يا مردار ساخته شده خوردن و

آشاميدن ازآن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و

غسل و کارهايی که بايد با چيزپاک انجام داد، استعمال کنند.

بلکه احتياطواجب آن است که چرم سگ و خوک و مردار را

اگر چه ظرف هم نباشد، استعمال نکنند.

خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها

حرام است . ولی استعمال آنها در زينت اتاق حرام نيست . و

نگاه داشتن نيز حرام نمي باشد.

ساختن ظرف طلا و نقره و مزدی که برای آن مي گيرند،

حرام نيست .

خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضی هم که فروشنده

مي گيرد، حرام نيست .

گيره استکان که از طلا يا نقره مي سازند اگر بعد از برداشتن

استکان ،ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهايی و چه

با استکان حرام است . واگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن

مانعی ندارد.

استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا يا آب نقره داده اند،

اشکال ندارد.

اگر فلزی را با طلا يا نقره مخلوطکنند و ظرف بسازند،

چنانچه مقدارآن فلز به قدری  زياد باشد که ظرف طلا يا نقره به

آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعی ندارد.

اگر انسان غذايی  را که در ظرف طلا يا نقره است در ظرف

ديگر بريزد،اين استعمال جايز است . ولی اگر بخواهد از ظرف دوم

غذا بخورد و خالی کردن ظرف برای  آن نباشد که غذا خوردن از ظرف

طلا يا نقره جايز نيست ، اين استعمال حرام مي باشد.

استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و کارد و قاب قرآن ،

اگر ازطلا يا نقره باشد، اشکال ندارد. و همچنين عطردان

و سرمه دان و مثل اينها.

استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچاری اشکال ندارد،

و برای وضوو غسل هم در حال تقيه مي شود ظرف طلا و نقره را

استعمال کرد، بلکه گاهی واجب است .

استعمال ظرفی که معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز

ديگر، اشکال ندارد.

در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوی سر و روي

پاها را مسح کنند.

درازای صورت را بايد از بالای  پيشانی - جايی که موی سر بيرون

مي آيد - تاآخر چانه شست ، و پهنای آن به مقداری که بين انگشت

وسطو شست قرار مي گيرد، بايدشسته شود، و اگر مختصری از اين

مقدار نشويد، وضو باطل است . و برای آنکه يقين کند اين

مقدار کاملا شسته شده ، بايد کمی اطراف آن را هم بشويد.

اگر صورت يا دست کسی  کوچکتر يا بزرگتر از معمول مردم

باشد، بايدملاحظه کند که مردمان معمولی تا کجای صورت خود را

مي شويند، او هم تا همان جا رابشويد. و اگر دست و صورتش

هر دو بر خلاف معمول باشد، ولی با هم متناسب باشند، لازم نيست

ملاحظه معمول را بکند، بلکه به دستوری که در مسأله پيش گفته

شد،وضو بگيرد. و نيز اگر در پيشانی  او مو روييده يا جلوی سرش

مو ندارد، بايد به اندازه معمول پيشانی را بشويد.

اگر احتمال دهد چرک يا چيز ديگری در ابروها و گوشه های چشم و

لب او هست که نمي گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال

او در نظر مردم بجا باشد، بايدپيش از وضو وارسی کند که

اگر هست برطرف نمايد.

اگر پوست صورت از لای مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست

برساند، واگر پيدا نباشد، شستن مو کافی است و رساندن آب

به زير آن لازم نيست .

اگر شک کند که پوست صورت از لای مو پيدا است يا نه ، بنابر

احتياطواجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.

شستن توی بينی و مقداری  از لب و چشم که در وقت بستن ديده

نمي شود واجب نيست ، ولی  برای آنکه يقين کند از جاهايی که

بايد شسته شود چيزی باقي نمانده ، واجب است مقداری از آنها را

هم بشويد. و کسی که نمي دانسته بايد اين مقدار را بشويد

اگر نداند در وضوهايی که گرفته اين مقدار را شسته يا نه ،

نمازهايی که خوانده صحيح است .

بايد صورت را بنابر احتياطواجب از بالا به پايين

شست و اگر ازپايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دستها را

بايد از مرفق به طرف سر انگشتان بشويد.

اگر دست را تر کند و به صورت و دستها بکشد، چنانچه تري

دست به قدری باشد که به واسطه کشيدن دست آب کمی در آنها

جاری شود، کافی است .

بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را

از آرنج تاسر انگشتها بشويد.

برای آنکه يقين کند آرنج را کاملا شسته ، بايد مقداری بالاتر

از آرنج را هم بشويد.

کسی که پيش از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته ، در موقع

وضو بايدتا سر انگشتان را بشويد و اگر فقطتا مچ را بشويد وضوي

او باطل است .

در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم

جايز و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مي باشد. و اگر با يک مشت

آب تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بريزد، يک مرتبه حساب

مي شود چه قصد بکند يک مرتبه را، يا قصد نکند.

بعد از شستن هر دو دست بايد جلوی سر را با تری آب وضو که در

دست مانده مسح کند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از

بالا به پايين مسح نمايد.

يک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پيشانی است جای مسح

مي باشد، و هرجای اين قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است

اگر چه احتياطمستحب آن است که از درازا به اندازه درازاي

يک انگشت و از پهنا به اندازه پهنای سه انگشت بسته مسح

نمايد.

لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلکه بر موی جلوی سر هم

صحيح است ،ولی کسی که موی جلوی  سر او به اندازه ای بلند است که

اگر مثلا شانه کند به صورتش مي ريزد يا به جاهای ديگر سر

مي رسد، بايد بيخ موها را مسح کند يا فرق سررا باز کرده ، پوست

سر را مسح نمايد، و اگر موهايی را که به صورت مي ريزد يابه

جاهای ديگر سر مي رسد جلوی  سر جمع کند و بر آنها مسح نمايد يا

بر موی جاهاي ديگر سر که جلوی آن آمده مسح کند باطل است .

بعد از مسح سر بايد با تری  آب وضو که در دست مانده روی پاها

را از سريکی از انگشتها تا برآمدگی روی پا مسح کند.

پهنای مسح پا به هر اندازه باشد کافی است ، ولي

بهتر، بلکه احوطآن است که با تمام کف دست ، روی پا را مسح

کند.

اگر در مسح پا همه دست را روی پا بگذارد و کمی بکشد صحيح

است .

در مسح سر و روی پا بايد دست را روی آنها بکشد، و اگر دست

را نگهدارد وسر يا پا را به آن بکشد، وضو باطل است . ولي

اگر موقعی که دست را مي کشد سريا پا مختصری حرکت کند، اشکال

ندارد.

جای مسح بايد خشک باشد و اگر به قدری تر باشد که رطوبت

کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است ، ولی اگر تری آن به

قدری کم باشد که رطوبتی که بعداز مسح در آن ديده مي شود، بگويند

فقطاز تری کف دست است ، اشکال ندارد.

اگر برای مسح ، رطوبت در کف دست نمانده باشد، نمي تواند دست

را با آب خارج ، تر کند بلکه بايد از اعضای ديگر وضو رطوبت

بگيرد و با آن مسح نمايد.

اگر رطوبت کف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، مي تواند

سر را باهمان رطوبت مسح کند، و برای مسح پاها از اعضای ديگر

وضو رطوبت بگيرد.

مسح کردن از روی  جوراب و کفش باطل است ، ولی اگر به

واسطه سرماي شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند

کفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح کردن بر آنها اشکال

ندارد. و اگر روی کفش نجس باشد، بايد چيز پاکی برآن بيندازد

و بر آن چيز مسح کند.

اگر روی پا نجس باشد و نتواند برای مسح ، آن را آب بکشد،

بايد تيمم نمايد.

وضوی ارتماسی آن است که انسان صورت و دستها را به قصد

وضو، بامراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد،

ليکن برای اين که مسح سر وپاها با آب وضو باشد، بايستی در

شستن ارتماسی دستها، قصد شستن وضويي ، هنگام بيرون آوردن دستها

از آب باشد. و يا اين که مقداری از دست چپ را باقی گذاردتا

آن را با دست راست ، ترتيبی بشويد.

در وضوی ارتماسی هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته

شود. پس اگر وقتی  که صورت و دستها را در آب فرو مي برد

قصد وضو کند بايد صورت را ازطرف پيشانی و دستها را از طرف

آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد

وضو کند بايد صورت را از طرف پيشانی و دستها را از طرف آرنج

بيرون آورد.

اگر وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و بعضی را غير ارتماسي

انجام دهد،اشکال ندارد.

کسی که وضو مي گيرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب

مي افتد بگويد:"بسم الله و بالله و الحمد لله الذی جعل الماء

طهورا و لم يجعله نجسا" و موقعی که پيش از وضو دست خود را

مي شويد بگويد: "اللهم اجعلنی من التوابين و اجعلني من

المتطهرين " و در وقت مضمضه کردن ، يعنی آب در دهان گرداندن

بگويد: "اللهم لقنی حجتی يوم القاک و اطلق لسانی بذکرک " و در

وقت استنشاق يعنی آب در بيني کردن بگويد: "اللهم لا تحرم علي

ريح الجنة و اجعلنی ممن يشم ريحها و روحها وطيبها" و موقع شستن

رو بگويد: "اللهم بيض وجهی يوم تسود فيه الوجوه و لا

تسودوجهی يوم تبيض فيه الوجوه " و در وقت شستن دست راست

بخواند: "اللهم اعطني کتابی بيمينی  و الخلد فی الجنان بيساری و

حاسبنی حسابا يسيرا" و موقع شستن دست چپ بگويد: "اللهم لا

تعطنی کتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة

الي عنقی و اعوذ بک من مقطعات النيران " و موقعی که سر را مسح

مي کند بگويد: "اللهم غشنی برحمتک و برکاتک و عفوک " و در وقت

مسح پا بخواند: "اللهم ثبتنی  علي الصراطيوم تزل فيه الاقدام و

اجعل سعيی فی ما يرضيک عنی يا ذاالجلال و الاکرام ".

شرايطصحيح بودن وضو سيزده چيز است : شرطاول : آنکه آب

وضو پاک باشد.

شرطدوم : آنکه مطلق باشد.

وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است . اگر چه انسان نجس

بودن يامضاف بودن آن را نداند يا فراموش کرده باشد. و اگر با

آن وضو نمازی هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوي

صحيح بخواند.

اگر غير از آب آلوده مضاف ، آب ديگری برای وضو ندارد،

چنانچه وقت نمازتنگ است ، بايد تيمم کند و اگر وقت

دارد، بايد صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.

شرطسوم : آنکه آب وضو مباح باشد. و همچنين بنا

بر احتياطبايد فضايی که در آن وضو مي گيرد مباح باشد. اگرچه

اباحه فضا لازم نيست .

وضو با آب غصبی و بان آبی که معلوم نيست صاحب آن راضي

است يا نه ، حرام و باطل است ولی اگر سابقا راضی بوده

و انسان نمی داند که ازرضايتش برگشته يا نه ، وضو صحيح است و

نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاي غصبی بريزد، وضوي

او صحيح است .

وضو گرفتن از حوض مدرسه ای  که انسان نمي داند آن حوض را براي

همه مردم وقف کرده اند يا برای محصلين همان مدرسه ، در صورتي

که معمولا مردم از آب آن وضو بگيرند، اشکال ندارد.

کسی که نمي خواهد در مسجدی  نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را

برای همه مردم وقف کرده اند يا برای کسانی که در آن جا نماز

مي خوانند، نمي تواند ازحوض آن وضو بگيرد، ولی اگر

معمولا کسانی هم که نمي خواهند در آن جا نمازبخوانند از حوض آن

وضو مي گيرند، مي تواند از حوض آن وضو بگيرد.

وضو گرفتن از حوض تيمچه ها و مسافرخانه ها و مانند اينها براي

کسانی که ساکن آن جاها نيستند، در صورتی صحيح است که

معمولا کسانی هم که ساکن آن جاها نيستند، با آب آنها وضو

بگيرند.

وضو گرفتن در نهرهای  بزرگ اگر چه انسان نداند که صاحب

آنها راضي است ، اشکال ندارد. ولی اگر صاحب آنها از وضو

گرفتن نهی کند، احتياطواجب آن است که با آب آنها وضو

نگيرند.

اگر فراموش کند آب غصبی  است و با آن وضو بگيرد صحيح است .

شرط چهارم : آنکه ظرف آب وضو مباح باشد.

شرطپنجم : آنکه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.

اگر آب وضو در ظرف غصبی است و غير از آن آب ديگري

ندارد بايدتيمم کند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد باطل

است و اگر آب مباح ديگری  داردچنانچه در آن ظرف غصبي ، وضوي

ارتماسی بگيرد و يا با آن ظرف ، آب به صورت ودستها بريزد

وضويش باطل است ولی  اگر با کف دست آب از آن ظرف بردارد و

به صورت و دستها بريزد وضويش صحيح است اگر چه از جهت تصرف

در ظرف غصبی فعل حرام ، مرتکب شده است و وضوی او از ظرف طلا و

نقره به احتياط واجب مثل وضوي از ظرف غصبی است .

اگر در حوضی که مثلا يک آجر يا يک سنگ آن غصبی است ،

وضو بگيرد صحيح است ، ولی اگر وضوی او تصرف در غصب

حساب شود، گناهکار است .

اگر در صحن يکی از امامان يا امام زادگان که سابقا قبرستان

بوده ، حوض يانهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمين صحن را

برای قبرستان وقف کرده اند، وضوگرفتن در آن حوض و نهر اشکال

ندارد.

شرطششم : آنکه اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.

اگر پيش از تمام شدن وضو، جايی را که شسته يا مسح کرده نجس

شود، صحيح است .

اگر غير از اعضای وضو جايی از بدن نجس باشد، وضو صحيح است .

ولی اگرمخرج را از بول يا غائطتطهير نکرده باشد، اولی آن

است که اول آن را تطهيرکند، بعد وضو بگيرد.

اگر يکی از اعضای وضو نجس باشد و بعد از وضو شک کند که پيش

از وضو آن جا را آب کشيده يا نه ، چنانچه در موقع وضو

ملتفت پاک بودن و نجس بودن آن جا نبوده ، وضو باطل است .

و اگر مي داند ملتفت بوده يا شک دارد که ملتفت بوده يا نه ،

وضو صحيح است . و در هر صورت جايی را که نجس بوده بايد

آب بکشد.

اگر در صورت يا دستها بريدگی يا زخمی است که خون آن بند

نمي آيد و آب برای  آن ضرر ندارد، بايد در آب کر يا جاري

فرو برد و قدری فشار دهد که خون بند بيايد بعد به دستوری که

گفته شد وضوی ارتماسی بگيرد.

شرطهفتم : آنکه وقت برای وضو و نماز کافی باشد.

هرگاه وقت به قدری  تنگ است که اگر وضو بگيرد، تمام

نماز يا مقداري از آن بعد از وقت خوانده مي شود، بايد تيمم کند.

ولی اگر برای وضو و تيمم يک اندازه وقت لازم است ، بايد

وضو بگيرد.

کسی که در تنگی وقت نماز بايد تيمم کند، اگر وضو بگيرد،

صحيح است ،چه برای آن نماز وضو بگيرد يا برای کار ديگر.

شرطهشتم : آنکه به قصد قربت يعنی برای انجام فرمان

خداوند عالم وضو بگيرد و اگر برای خنک شدن يا به قصد ديگری وضو

بگيرد باطل است .

لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند،

ولي بايد در تمام وضو متوجه باشد که وضو مي گيرد، به طوری که

اگر از او بپرسند چه مي کني ، بگويد وضو مي گيرم .

شرطنهم : آنکه وضو را به ترتيبی  که گفته شد به جا آورد، يعني

اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد

از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بايد پای راست را

پيش از پای چپ مسح کند. و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد، باطل

است .

شرطدهم : آنکه کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.

اگر بين کارهای  وضو به قدری فاصله شود که وقتي

مي خواهد جايی رابشويد يا مسح کند، رطوبت جاهايی که پيش از آن

شسته يا مسح کرده خشک شده باشد،وضو باطل است و اگر فقط

رطوبت جايی که جلوتر از محلی است که مي خواهد بشويديا مسح

کند خشک شده باشد، مثلا موقعی که مي خواهد دست چپ را بشويد

رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحيح

است .

اگر کارهای وضو را پشت سر هم بجا آورد، ولی به واسطه گرماي

هوا ياحرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبت خشک شود، وضوی او

صحيح است .

راه رفتن در بين وضو اشکال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت

و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح کند، وضوي

او صحيح است .

شرطيازدهم : آنکه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود

انسان انجام دهد. و اگر ديگری او را وضو دهد يا در رسانيدن

آب به صورت و دستها ومسح سر و پاها به او کمک نمايد، وضو

باطل است .

کسی که نمي تواند وضو بگيرد، بايد نايب بگيرد که او را

وضو دهد. وچنانچه مزد هم بخواهد در صورتی که بتواند بايد

بدهد، ولی بايد خود او نيت وضو کند و با دست خود مسح

نمايد، و اگر نمي تواند بايد نايبش دست او رابگيرد و به جاي

مسح او بکشد. و اگر اين هم ممکن نيست ، بايد از دست او

رطوبت بگيرند و با آن رطوبت سر و پای او را مسح کنند. و

احتياط واجب در صورت امکان ضم تيمم است .

هر کدام از کارهای وضو را که مي تواند به تنهايی انجام دهد،

نبايد در آن کمک بگيرد.

شرطدوازدهم : آنکه استعمال آب برای او مانعی نداشته باشد.

کسی که مي ترسد که اگر وضو بگيرد مريض شود يا اگر آب را به

مصرف وضوبرساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولی اگر

نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد ضرر

داشته ، وضويش صحيح است . اگر چه احتياطمستحب آن است

که با آن وضو، نماز نخواند و تيمم کند. و چنانچه با آن وضو

نمازخوانده ، دوباره آن را اعاده نمايد.

اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی که وضو با آن

صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان

مقدار وضو بگيرد.

شرطسيزدهم : آنکه در اعضای  وضو مانعی از رسيدن آب نباشد.

اگر مي داند چيزی به اعضای  وضو چسبيده ، ولی شک دارد که از

رسيدن آب جلوگيری مي کند يا نه ، بايد آن را برطرف کند يا آب

را به زير آن برساند.

اگر زير ناخن چرک باشد، وضو اشکال ندارد. ولی اگر ناخن

را بگيرند، بايد برای  وضو آن چرک را برطرف کنند. و نيز

اگر ناخن بيشتر از معمول بلندباشد، بايد چرک زير مقداري

را که از معمول بلندتر است برطرف نمايند.

اگر در صورت و دستها و جلوی  سر و روی پاها به واسطه سوختن يا

چيز ديگربرآمدگی پيدا شود، شستن و مسح روی آن کافی است و

چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زير پوست لازم نيست ، بلکه اگر

پوست يک قسمت آن کنده شود لازم نيست آب را به زير قسمتی که

کنده نشده برساند. ولی چنانچه پوستی که کنده شده گاهی به بدن

مي چسبد و گاهی بلند مي شود، بايد آن را قطع کند يا آب را

به زير آن برساند.

اگر انسان شک کند که به اعضای  وضوی او چيزی چسبيده يا نه ،

چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد مثل آنکه بعد از گل کاري

شک کند گل بدست او چسبيده يانه ، بايد وارسی کند يا به قدري

دست بمالد که اطمينان پيدا کند که اگر بوده برطرف شده يا آب

به زير آن رسيده است .

جايی را که بايد شست و مسح کرد هر قدر چرک باشد اگر چرک آن

مانع ازرسيدن آب به بدن نباشد اشکال ندارد. و همچنين است اگر

بعد از گچ کاری و مانند آن چيز سفيدی که جلوگيری از رسيدن آب به

پوست نمي نمايد بر دست بماند، ولی اگر شک کند که با بودن آنها

آب به بدن مي رسد يا نه ، بايد آنها را برطرف کند.

اگر پيش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از

رسيدن آب هست و بعد از وضو شک کند که در موقع وضو آب را به

آنجا رسانده يا نه ، وضوی اوصحيح است . ولی اگر بداند

که موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده ، بايد دوباره وضوبگيرد.

اگر در بعضی از اعضای وضو مانعی باشد که گاهی آب به خودي

خود زير آن مي رسد و گاهی نمي رسد، و انسان بعد از وضو شک کند که

آب زير آن رسيده يا نه ،چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسيدن

آب به زير آن نبوده ، بايد دوباره وضو بگيرد.

اگر بعد از وضو چيزی که مانع از رسيدن آب است در اعضای وضو

ببيند ونداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده ، وضوی او صحيح

است . ولی اگر بداند که در وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده ،

احتياط واجب آن است که دوباره وضوبگيرد.

اگر بعد از وضو شک کند چيزی که مانع رسيدن آب است در

اعضای  وضوبوده يا نه ، وضو صحيح است .

کسی که در کارهای وضو و شرايطآن مثل پاک بودن آب و غصبي

نبودن آن خيلي شک مي کند، بايد به شک خود اعتنا نکند.

اگر شک کند که وضوی او باطل شده يا نه ، بنا مي گذارد که وضوي

او باقي است . ولی اگر بعد از بول استبراء نکرده و وضو گرفته

باشد و بعد از وضو رطوبت ازاو بيرون آيد که نداند بول است يا

چيز ديگر، وضوی او باطل است .

کسی که شک دارد وضو گرفته يا نه ، بايد وضو بگيرد.

کسی که مي داند وضو گرفته و حدثی هم از او سر زده مثلا بول

کرده ، اگر نداندکدام جلوتر بوده ، چنانچه پيش از نماز است

بايد وضو بگيرد و اگر در بين نماز است بايد نماز را

بشکند و وضو بگيرد، و اگر بعد از نماز است بايدوضو بگيرد

و بايد نمازی را که خوانده دوباره بخواند.

اگر بعد از نماز شک کند که وضو گرفته يا نه ، نماز او

صحيح است ، ولي بايد برای نمازهای بعد وضو بگيرد.

اگر در بين نماز شک کند که وضو گرفته يا نه ، نماز او

باطل است وبايد وضو بگيرد و نماز را بخواند.

اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز وضوی او باطل شده يا

بعد ازنماز، نمازی که خوانده صحيح است .

اگر انسان مرضی دارد که بول او قطره قطره می ريزد يا نمي تواند

از بيرون آمدن غائطخودداری  کند، چنانچه يقين دارد که از اول

وقت نماز تا آخر آن به مقداروضو گرفتن و نماز خواندن مهلت

پيدا مي کند، بايد نماز را در وقتی که مهلت پيدامي کند بخواند.

و اگر مهلت او به مقدار کارهای واجب نماز است بايد در وقتي

که مهلت دارد فقطکارهای  واجب نماز را بجا آورد و کارهاي

مستحب آن مانند اذان واقامه و قنوت را ترک نمايد.

اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پيدا نمي کند و در بين نماز

چند دفعه بول از او خارج مي شود، وضوی اول کافی است .

ولی چنانچه مرضی دارد که دربين نماز چند مرتبه غائطاز او خارج

مي شود که اگر بخواهد بعد از هر دفعه وضوبگيرد سخت نيست ، بايد

ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت غائطاز او خارج شد

وضو بگيرد و بقيه نماز را بخواند.

کسی که غائطاو طوری پی در پی از او خارج مي شود که

وضو گرفتن بعداز هر دفعه برای او سخت است ، اگر بتواند

مقداری از نماز را با وضو بخواند،بايد برای هر نماز يک وضو

بگيرد.

کسی که بول پی  در پی از او خارج مي شود، اگر در بين دو

نماز قطره بولي از او خارج نشود، مي تواند با يک وضو هر دو نماز

را بخواند. و قطره هايی که بين نماز.خارج مي شود، اشکال ندارد.

کسی که بول يا غائطپی در پی از او خارج مي شود، اگر

نتواند هيچ مقداراز نماز را با وضو بخواند، مي تواند چند

نماز را با يک وضو بخواند، مگراختيارا بول يا غائطکند، يا

چيز ديگری  که وضو را باطل مي کند پيش آيد.

اگر مرضی دارد که نمي تواند از خارج شدن باد جلوگيری کند، بايد

به وظيفه کسانی که نمي توانند از بيرون آمدن غائطخودداري

کنند، عمل نمايد.

کسی که غائطپی  در پی از او خارج مي شود، بايد برای هر

نمازی وضوبگيرد و و فورا مشغول نماز شود. ولی برای بجا آوردن

سجده و تشهد فراموش شده ونماز احتياطکه بايد بعد از نماز

انجام داد، در صورتی  که آنها را بعد از نماز فورا بجا

بياورد، وضو گرفتن لازم نيست .

کسی که بول او قطره قطره می ريزد بايد برای نماز به وسيله

کيسه ای که در آن ، پنبه يا چيز ديگری است که از رسيدن بول به

جاهای ديگر جلوگيری مي کند، خودرا حفظ نمايد. و احتياطواجب آن

است که پيش از هر نماز مخرج بول را که نجس شده آب بکشد.

و نيز کسی که نمي تواند از بيرون آمدن غائطخودداری کند،چنانچه

ممکن باشد، بايد به مقدار نماز از رسيدن غائطبه جاهای ديگر

جلوگيری نمايد.واحتياط واجب آن است که اگر مشقت ندارد، براي

هر نماز مخرج غائطرا آب بکشد.

کسی که نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائطخودداری کند،

در صورتی که ممکن باشد و مشقت و زحمت و خوف ضرر نداشته

باشد، بايد به مقدار نماز ازخارج شدن بول و غائطجلوگيري

نمايد. و بنابر احتياط واجب اگر چه خرج داشته باشد، بلکه

اگر مرض او به آسانی  معالجه شود، خود را معالجه نمايد.

کسی که نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائطخودداری کند، بعد

از آن که مرض او خوب شد، لازم نيست نمازهايی را که در وقت

مرض مطابق وظيفه اش خوانده قضا نمايد. ولی اگر در بين وقت

نماز مرض او خوب شود، بايد نمازی را که در آن وقت خوانده

دوباره بخواند.

برای شش چيز وضو گرفتن واجب است : اول : برای نمازهای واجب

غير از نمازميت . دوم : برای سجده و تشهد فراموش شده ، اگر

بين آنها و نماز حدثی از او سرزده مثلا بول کرده باشد. سوم :

برای طواف واجب خانه کعبه . چهارم : اگر نذريا عهد کرده يا

قسم خورده باشد که وضو بگيرد. پنجم : اگر نذر کرده باشد

که جايی از بدن خود را به خطقرآن برساند. ششم : برای آب کشيدن

قرآنی که نجس شده يابيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن ، در

صورتی که مجبور باشد دست يا جای ديگربدن خود را به خطقرآن

برساند. ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامي به

قرآن باشد، بايد بدون اين که وضو بگيرد، قرآن را از مستراح و

مانند آن بيرون آورد، يا اگر نجس شده آب بکشد، و تا ممکن

است از دست گذاشتن به خطقرآن خودداری کند.

مس نمودن خطقرآن يعنی  رساندن جايی از بدن به خطقرآن براي

کسی که وضوندارد، حرام است . ولی اگر قرآن را به زبان

فارسی يا به زبان ديگر ترجمه کند،مس آن اشکال ندارد.

جلوگيری کردن بچه و ديوانه از مس خطقرآن واجب نيست . ولي

اگر مس نمودن آنان بی احترامی به قرآن باشد، بايد از آنان

جلوگيری کنند.

کسی که وضو ندارد حرام است اسم خداوند متعال را به

هر زباني نوشته شده باشد، مس نمايد. و همچنين است بنابر

احتياطواجب مس اسم مبارک پيغمبر و امام و حضرت زهرا عليهم

السلام .

اگر پيش از وقت نماز به قصد اينکه با طهارت باشد وضو

بگيرد ياغسل کند، صحيح است . و نزديک وقت نماز هم اگر به

قصد مهيا بودن برای نمازوضو بگيرد، اشکال ندارد.

کسی که يقين دارد وقت داخل شده اگر نيت وضوی واجب کند و

بعد از وضوبفهمد وقت داخل نشده ، وضوی او صحيح است .

مستحب است انسان برای نماز ميت و زيارت اهل قبور و

رفتن به مسجدو حرم امامان عليهم السلام وضو بگيرد، و همچنين

برای همراه داشتن قرآن و خواندن ونوشتن آن و نيز برای مس

حاشيه قرآن و برای خوابيدن ، وضو گرفتن مستحب است و نيزمستحب

است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگيرد. و اگر برای يکی از

اين کارهاوضو بگيرد هر کاری را که بايد با وضو انجام داد،

مي تواند بجا آورد، مثلا مي تواندبا آن وضو نماز بخواند.

هفت چيز وضو را باطل مي کند: اول : بول . دوم : غائط.

سوم : باد معده و روده که از مخرج غائطخارج شود. چهارم : خوابي

که به واسطه آن چشم نبيند وگوش نشنود. ولی اگر چشم نبيند

و گوش بشنود وضو باطل نمي شود. پنجم : چيزهايي که عقل را از

بين مي برد، مانند ديوانگی و مستی  و بيهوشي . ششم : استحاضه زنان ،

که بعدا گفته مي شود. هفتم : کاری که برای آن بايد غسل کرد

مانند جنابت .

چيزی که با آن زخم و شکسته را مي بندند و دوايی که روی زخم و

مانند آن مي گذارند جبيره ناميده مي شود. اگر در يکی از جاهای وضو

زخم يا دمل يا شکستگي باشد، چنانچه روی آن باز است و آب براي

آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضوگرفت .

اگر زخم يا دمل يا شکستگی  در صورت و دستها است و روی آن باز

است و آب ريختن روی آن ضرر دارد، اگر اطراف آن را

بشويد کافی است . ولی  چنانچه کشيدن دست تر بر آن ضرر ندارد،

بهتر آن است که دست تر بر آن بکشد و بعدپارچه پاکی روي

آن بگذارد و دست تر را روی پارچه هم بکشد. و اگر اين

مقدارهم ضرر دارد يا زخم نجس است و نمي شود آب کشيد، بايد

اطراف زخم را به طوری  که در وضو گفته شد، از بالا به پايين

بشويد و بنابر احتياط مستحب پارچه پاکی روی زخم بگذارد و دست

تر روی آن بکشد. و اگر گذاشتن پارچه ممکن نيست شستن اطراف

زخم کافی  است و در هر صورت تيمم لازم نيست .

اگر زخم يا دمل يا شکستگی  در جلوی سر يا روی پاها است و

روی آن بازاست چنانچه نتواند آن را مسح کند بايد پارچه

پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با تری آب وضو که در دست

مانده مسح کند و بنابر احتياطمستحب تيمم هم بنمايد و اگر

گذاشتن پارچه ممکن نباشد، بايد بجای وضو تيمم کند و بهتر است

يک وضو بدون مسح هم بگيرد.

اگر روی دمل يا زخم يا شکستگی  بسته باشد، چنانچه بازکردن آن

ممکن است و زحمت و مشقت هم ندارد و آب هم برای آن

ضرر ندارد، بايد روی آن راباز کند و وضو بگيرد، چه زخم و مانند

آن در صورت و دستها باشد، يا جلوی سر و روي پاها.

اگر زخم يا دمل يا شکستگی در صورت يا دستها باشد و

بشود روی آن را باز کرد، چنانچه ريختن آب روی آن ضرر دارد و

کشيدن دست تر ضرر ندارد، واجب است دست تر روی آن بکشد.

اگر نمي شود روی زخم را باز کرد ولی زخم و چيزی که روی آن

گذاشته پاک است و رسانيدن آب به زخم ممکن است و ضرر و

زحمت و مشقت هم ندارد،بايد آب را به روی زخم برساند، و اگر

زخم يا چيزی که روی آن گذاشته نجس است ،چنانچه آب کشيدن آن و

رساندن آب به روی زخم ممکن باشد بدون زحمت و مشقت ،بايد

آن را آب بکشد و موقع وضو آب را به زخم برساند، و در صورتي که

آب براي زخم ضرر دارد، يا آن که رساندن آب به روی زخم ممکن

نيست يا زخم نجس است و نمي شود آن را آب کشيد، بايد

اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاک است روی آن را مسح

کند، و اگر جبيره نجس است يا نمي شود روی آن را دست تر

کشيد،مثلا دوايی است که به دست مي چسبد، پارچه پاکی را به

طوری که جزء جبيره حساب شود، روی آن بگذارد و دست تر روی آن

بکشد و اگر اين هم ممکن نيست احتياطواجب آن است که وضو

بگيرد و تيمم هم بنمايد.

اگر جبيره تمام صورت يا تمام يکی از دستها فرا گرفته

باشدباز احکام جبيره جاری  و وضوی جبيره ای کافی است ، ولي

اگر معظم اعضای وضو راگرفته باشد، بنابر احتياط، بايد جمع

نمايد بين عمل جبيره و تيمم ، اگر چه کفايت تيمم دراين صورت

بعيد نيست .

اگر جبيره تمام اعضای  وضو را گرفته باشد، بايد تيمم

بنمايد.

کسی که در کف دست و انگشتها جبيره دارد و در موقع وضو

دست تر روي آن کشيده است مي تواند سر و پا را با همان

رطوبت مسح کند يا از جاهاي ديگر وضو رطوبت بگيرد.

اگر جبيره تمام پهنای  روی پا را گرفته ولی مقداری از طرف

انگشتان ومقداری از طرف بالای پا باز است ، بايد جاهايی که باز

است روی پا را و جايی  که جبيره است روی جبيره را مسح کند.

اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد، بايد بين آنها را

بشويد. و اگرجبيره ها در سر يا روی پاها باشد، بايد بين آنها را

مسح کند. و در جاهايی  که جبيره است بايد بدستور جبيره عمل

نمايد.

اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن

ممکن نيست ، بايد به دستور جبيره عمل کند، و بنابر

احتياطواجب تيمم هم بنمايد واگر برداشتن جبيره ممکن است بايد

جبيره را بردارد، پس اگر زخم درصورت و دست است اطراف آن

را بشويد و اگر در سر يا روی پاها است اطراف آن را مسح کند و

برای  جای زخم به دستور جبيره عمل نمايد.

اگر در جای وضو زخم و جراحت و شکستگی نيست ، ولی به جهت

ديگری آب برای همه دست و صورت ضرر دارد، بايد تيمم کند

و احتياطمستحب آن است که وضوی  جبيره ای هم بگيرد، ولی اگر

برای مقداری از دست و صورت ضرر دارد چنانچه اطراف آن را

بشويد کافی بودن بعيد نيست ، ولی احتياطبه تيمم ترک نشود.

اگر جايی از اعضای وضو را رگ زده است و نمي تواند آن را آب

بکشد ياآب برای  آن ضرر دارد، اگر روی آن بسته است ،

بايد به دستور جبيره عمل کند. و اگر معمولا باز است شستن

اطراف آن کافی است .

اگر در جای وضو يا غسل چيزی  چسبيده است که برداشتن آن ممکن

نيست ، يا به قدری مشقت دارد که نمي شود تحمل کرد، بايد به

دستور جبيره عمل کند.

غسل جبيره ای مثل وضوی  جبيره ای است ، ولی بنابر احتياط

واجب بايدآن را ترتيبی به جا آوردند نه ارتماسي .

کسی که وظيفه او تيمم است ، اگر در بعضی از جاهای تييم او زخم

يا دمل ياشکستگی باشد، بايد به دستور وضوی جبيره اي ، تيمم

جبيره ای نمايد.

کسی که بايد با وضو يا غسل جبيره ای نماز بخواند چنانچه بداند

که تا آخروقت عذر او برطرف نمي شود، مي تواند در اول وقت نماز

بخواند. ولی اگر اميددارد که تا آخر وقت عذر او برطرف

شود، احتياطواجب آن است که صبر کند واگر عذر او برطرف

نشد در آخر وقت نماز را با وضو يا غسل جبيره ای بجا آورد.

اگر انسان برای مرضی  که در چشم اوست موی چشم خود را

بچسباند، بايد وضو و غسل را جبيره ای انجام دهد، و

احتياطآن است که تيمم هم بنمايد.

کسی که نمي داند وظيفه اش تيمم است يا وضوی جبيره ای بنابر

احتياطواجب بايد هر دو را بجا آورد.

نمازهايی را که انسان با وضوی جبيره ای خوانده ، صحيح است

و بعداز آن که عذرش برطرف شد، برای نمازهای بعد هم

نبايد وضو بگيرد، ولی اگربرای  آنکه نمي دانسته تکليفش جبيره

است يا تيمم هر دو را انجام داده باشد، بايد برای نمازهاي

بعد وضو بگيرد.

غسلهای واجب هفت است : اول : غسل جنابت . دوم : غسل حيض .

سوم : غسل نفاس . چهارم : غسل استحاضه . پنجم : غسل مس ميت . ششم :

غسل ميت . هفتم : غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند اينها

واجب مي شود.

به دو چيز انسان جنب مي شود: اول : جماع . دوم : بيرون آمدن مني ،

چه درخواب باشد يا بيداري ، کم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا

بي شهوت ، با اختيارباشد يا بي اختيار.

اگر رطوبتی از انسان خارج شود و نداند منی است يا بول يا غير

اينهاچنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده و بعد از بيرون

آمدن آن بدن سست شده ،آن رطوبت حکم منی دارد، و اگر هيچ

يک از اين سه نشانه يا بعضی  از اينها رانداشته باشد، حکم مني

ندارد. ولی در زن و مريض ، لازم نيست آن آب با جستن بيرون

آمده باشد، بلکه اگر با شهوت بيرون آمده باشد، در حکم مني

است و لازم نيست بدن او سست شود.

اگر از مردی که مريض نيست ، آبی بيرون آيد که يکی از

سه نشانه اي را که در مسأله پيش گفته شد داشته باشد و نداند

نشانه های ديگری را داشته يا نه ،چنانچه پيش از بيرون آمدن آن

آب وضو نداشته ، بايد وضو بگيرد.

مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منی بول کند، و اگر بول

نکند و بعداز غسل رطوبتی  از او بيرون آيد، که نداند منی است

يا رطوبت ديگر حکم منی دارد.

اگر انسان جماع کند و به اندازه ختنه گاه يا بيشتر داخل

شود، درزن باشد يا در مرد، در قبل باشد يا در دبر،

بالغ باشند يا نابالغ اگر چه مني بيرون نيايد هر دو جنب

مي شوند.

اگر شک کند که به مقدار ختنه گاه داخل شده يا نه ، غسل بر او

واجب نيست .

اگر نعوذ بالله حيوانی را وطی  کند يعنی با او نزديکی نمايد و

منی از اوبيرون آيد غسل تنها، کافی است . و اگر منی بيرون

نيايد، چنانچه پيش از وطی  وضوداشته باز هم غسل تنها کافي

است ، و اگر وضو نداشته ، احتياطواجب آن است که غسل کند،

وضو هم بگيرد.

اگر منی از جای خود حرکت کند و بيرون نيايد يا انسان شک کند

که منی ازاو بيرون آمده يا نه غسل بر او واجب نيست .

کسی که نمي تواند غسل کند ولی تيمم برايش ممکن است ، بعد از

داخل شدن وقت نماز، بدون جهت با عيال خود نزديکی کند،

اشکال دارد. ولی اگر برای لذت بردن يا ترس از برای خودش باشد

اشکال ندارد.

اگر در لباس خود منی ببيند و بداند که از خود او است و براي

آن غسل نکرده ، بايد غسل کند و نمازهايی را که يقين دارد بعد

از بيرون آمدن مني خوانده قضا کند، ولی نمازهايی را که احتمال

مي دهد بعد از بيرون آمدن آن مني خوانده ، لازم نيست قضا نمايد.

پنج چيز بر جنب حرام است : اول : رساندن جايی از بدن به

خطقرآن يابه اسم خدا و اسامی مبارکه پيامبران و امامان

عليهم السلام ، به احتياطواجب حکم اسم خدا را دارد. دوم :

رفتن در مسجدالحرام و مسجد پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم ،

اگر چه از يک در داخل و از در ديگر خارج شود. سوم : توقف

درمساجد ديگر، ولی  اگر از يک در داخل و از در ديگر خارج

شود، يا برای برداشتن چيزی  برود مانعی ندارد. و احتياطواجب آن

است که در حرم امامان هم توقف نکند. چهارم : گذاشتن چيزي

در مسجد. پنجم : خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار

سوره است : اول : سوره سی و دوم قرآن (الم تنزيل ). دوم : سوره

چهل و يکم (حم سجده ). سوم : سوره پنجاه و سوم (والنجم ). چهارم :

سوره نود و ششم (اقرء). و اگريک حرف را به قصد يکی از

اين چهار سوره هم بخواند حرام است .

نه چيز بر جنب مکروه است : اول و دوم : خوردن و آشاميدن ،

ولي اگر وضو بگيرد مکروه نيست . سوم : خواندن بيشتر از

هفت آيه از سوره هايي که سجده واجب ندارد. چهارم : رساندن

جايی از بدن به جلد و حاشيه و بين خطهاي قرآن . پنجم : همراه

داشتن قرآن . ششم : خوابيدن ، ولی اگر وضو بگيرد يا به

واسطه نداشتن آب ، بدل ازغسل تيمم کند، مکروه نيست . هفتم :

خضاب کردن به حنا ومانند آن . هشتم : ماليدن روغن به بدن . نهم :

جماع کردن بعد از آن که محتلم شده ،يعنی در خواب منی از او

بيرون آمده است .

غسل جنابت به خودی  خود مستحب است ، و برای خواندن نماز

واجب ومانند آن واجب مي شود. ولی برای نماز ميت و سجده شکر و

سجده های  واجب قرآن غسل جنابت لازم نيست .

لازم نيست در وقت غسل نيت کند که غسل واجب يا مستحب مي کنم

و اگر فقطبه قصد قربت يعنی  برای انجام فرمان خداوند عالم غسل

کند، کافی است .

اگر يقين کند وقت نماز شده و نيت غسل واجب کند بعد معلوم

شود که پيش از وقت غسل کرده ، غسل او صحيح است .

غسل را چه واجب باشد و چه مستحب ، به دو قسم مي شود انجام

داد ترتيبي و ارتماسي .

در غسل ترتيبی بايد به نيت غسل ، اول سر و گردن ، بعد

طرف راست ،بعد طرف چپ بدن را بشويد. و اگر عمدا يا از

روی فراموشی يا به واسطه ندانستن مسأله به اين ترتيب عمل نکند،

غسل او باطل است .

نصف ناف و نصف عورت را بايد با طرف راست بدن و نصف

ديگر رابايد با طرف چپ بشويد، بلکه بهتر است تمام ناف

و عورت با هر دو طرف شسته شود.

برای آنکه يقين کند هر سه قسمت ، يعنی سر و گردن و طرف

راست و طرف چپ را کاملا غسل داده ، بايد هر قسمتی را که مي شويد

مقداری از قسمتهای  ديگر را هم با آن قسمت بشويد. بلکه

احتياطمستحب آن است که تمام طرف راست گردن رابا طرف

راست بدن ، و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشويد.

اگر بعد از غسل بفهمد جايی  از بدن را نشسته و نداند کجای بدن

است ، بايد دوباره غسل کند.

اگر بعد از غسل بفهمد مقداری از بدن را نشسته ، چنانچه از

طرف چپ باشد شستن همان مقدار کافی است ، و اگر از طرف راست

باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را

بشويد. و اگر از سر و گردن باشد، بايد بعد از شستن آن مقدار،

دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.

اگر پيش از تمام شدن غسل ، در شستن مقداری از طرف چپ

شک کند،شستن همان مقدار کافی است . ولی اگر بعد از اشتغال

به شستن طرف چپ در شستن طرف راست يا مقداری از آن شک کند

يا بعد از اشتغال به شستن طرف راست درشستن سر و گردن يا

مقداری  از آن شک نمايد، نبايد اعتنا کند.

در غسل ارتماسی اگر به نيت غسل ارتماسی به تدريج در آب

فرو رود تاتمام بدن زير آب رود غسل او صحيح است ، و احتياطآن

است که يک دفعه زيرآب رود.

در غسل ارتماسی  اگر همه بدن زير آب باشد و بعد از

نيت غسل ، بدن را حرکت دهد، غسل او صحيح است .

اگر بعد از غسل ارتماسی  بفهمد به مقداری از بدن آب نرسيده ،

چه جای آن رابداند يا نداند، بايد دوباره غسل کند.

اگر برای غسل ترتيبی  وقت ندارد و برای ارتماسی وقت دارد

بايد غسل ارتماسی کند.

کسی که روزه واجب گرفته يا برای حج يا عمره احرام بسته ،

نمي تواندغسل ارتماسی  کند. ولی اگر از روی فراموشی غسل

ارتماسی کند، صحيح است .

در غسل ارتماسی  بايد تمام بدن پاک باشد، ولی در غسل

ترتيبی پاک بودن تمام بدن لازم نيست . و اگر تمام بدن نجس باشد

و هر قسمتی را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بکشد، کافی است .

عرق جنب از حرام نجس نيست و کسی که از حرام جنب شده

اگر با آب گرم هم غسل کند، صحيح است .

اگر در غسل به اندازه سر مويی از بدن نشسته بماند، غسل

باطل است ،ولی شستن جاهايی  از بدن که ديده نمي شود، مثل توي

گوش و بيني ، واجب نيست .

جايی را که شک دارد از ظاهر بدن است يا از باطن آن ،

شستن آن لازم نيست ، ولی احتياطدر شستن است .

اگر سوراخ جای گوشواره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل

آن ديده شود، بايد آن را شست و اگر ديده نشود شستن داخل آن

لازم نيست .

چيزی را که مانع رسيدن آب به بدن است ، بايد برطرف کند.

و اگر پيش از آن که يقين کند برطرف شده غسل نمايد، غسل او

باطل است .

اگر موقع غسل شک کند، چيزی که مانع از رسيدن آب باشد، در

بدن او هست يا نه ، چنانچه شکش منشأ عقلايی داشته باشد،

بايد وارسی  کند تا مطمئن شود که مانعی نيست .

در غسل بايد موهای  کوتاهی را که جزو بدن حساب مي شود،

بشويد وبنابر احتياط شستن موهای بلند هم لازم مي باشد.

تمام شرطهايی که برای صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاک بودن

آب و غصبي نبودن آن ، در صحيح بودن غسل هم شرطاست ولی در غسل

لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد، و نيز در غسل

ترتيبي ، لازم نيست بعد از شستن هر قسمت فوراقسمت ديگر را

بشويد، بلکه اگر بعد از شستن سر و گردن مقداری صبر کند و

بعدطرف راست را بشويد و بعد از مدتی طرف چپ را بشويد،

اشکال ندارد. ولی کسی که نمي تواند از بيرون آمدن بول و غائط

خودداری کند، اگر به اندازه ای  که غسل کندو نماز بخواند،

بول و غائطاز او بيرون نمي آيد، چنانچه وقت تنگ باشد،

بايدهر قسمت را فورا بعد از قسمت ديگر غسل دهد و بعد از غسل

هم فورا نماز بخواند. وهمچنين است حکم زن مستحاضه که بعدا

گفته مي شود.

کسی که قصد دارد پول حمامی  را ندهد يا بدون اينکه بداند حمامي

راضی است بخواهد نسيه بگذارد، اگر چه بعد حمامی را راضي

کند، غسل او باطل است .

اگر حمامی راضی باشد که پول حمام نسيه بماند ولی کسی که غسل

مي کند قصدش اين باشد که طلب او را ندهد، يا از مال حرام بدهد،

غسل او صحيح است .

اگر بخواهد پول حرام يا پولی که خمس آن را نداده به

حمامی بدهد، غسل او باطل است .

اگر مخرج غائطرا در آب خزينه تطهير کند و پيش از غسل شک

کند که چون در خزينه تطهير کرده حمامی به غسل کردن او راضی است

يا نه ، غسل او باطل است ،مگر اينکه پيش از غسل حمامی را راضي

کند.

اگر شک کند که غسل کرده يا نه ، بايد غسل کند. ولی اگر بعد از

غسل شک کند که غسل او درست بوده يا نه ، لازم نيست دوباره

غسل نمايد.

اگر در بين غسل حدث اصغر از او سر زند مثلا بول کند، غسل

باطل نمي شود.

هرگاه به خيال اين که به اندازه غسل و نماز وقت دارد

برای نماز غسل کند، اگر چه بعد از غسل بفهمد که به اندازه غسل

وقت نداشته ، غسل او صحيح است .

کسی که جنب شده اگر شک کند غسل کرده يا نه ، نمازهايی را که

خوانده صحيح است ، ولی  برای نمازهای بعد بايد غسل کند.

کسی که چند غسل بر او واجب است مي تواند به نيت همه آنها

يک غسل به جاآورد، يا آنها را جدا جدا انجام دهد.

کسی که جنب است ، اگر بر جايی از بدن او آيه قرآن يا اسم

خداوندمتعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته

بگذارد. و اگر بخواهد غسل کندبايد آب را طوری به بدن برساند

که دست او به نوشته نرسد.

کسی که غسل جنابت کرده ، نبايد برای نماز وضو بگيرد،

ولی باغسلهای ديگر نمي شود نماز خواند و بايد وضو هم گرفت .

يکی از خونهايی که از زن خارج مي شود، خون استحاضه است . و زن

را در موقع ديدن خون استحاضه ، مستحاضه مي گويند. خون استحاضه

در بيشتر اوقات زرد رنگ وسرد است و بدون فشار و سوزش بيرون

ميايد و غليظ هم نيست ، ولی ممکن است گاهي سياه يا سرخ و گرم و

غليظ باشد و با فشار و سوزش بيرون آيد.

استحاضه سه قسم است : قليله و متوسطه و کثيره . استحاضه

قليله آن است که خون ، پنبه ای را که زن داخل فرج مي نمايد

سوراخ نکند و از طرف ديگرظاهر نشود.

استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود و از

طرف ديگرظاهر شود، ولی به دستمالی  که معمولا زنها برای جلوگيري

از خون مي بندند، جاری نشود.

استحاضه کثيره آن است که خون از پنبه به دستمال جاري

شود.

در استحاضه قليله بايد زن برای هر نماز يک وضو بگيرد و

ظاهر فرج راهم اگر خون به آن رسيده ، آب بکشد و بنابر

احتياط واجب پنبه را عوض کند ياآب بکشد.

اگر پيش از نماز يا در بين نماز، خون استحاضه متوسطه

ببيند، بايدبرای آن نماز غسل کند.

در استحاضه کثيره علاوه بر کارهای استحاضه متوسطه که در

مسأله پيش گفته شد، بايد برای هر نماز دستمال را عوض کند،

يا آب بکشد و يک غسل براي نماز ظهر و عصر و يکی برای نماز

مغرب و عشا به جا آورد، و بين نماز ظهر وعصر فاصله

نيندازد. و اگر فاصله بيندازد بايد برای نماز عصر دوباره غسل

کند. ونيز اگر بين نماز مغرب و عشا فاصله بيندازد، بايد براي

نماز عشا دوباره غسل نمايد.

اگر خون استحاضه ، پيش از وقت نماز هم بيايد، اگر چه زن

برای آن خون ، وضو و غسل را انجام داده باشد، بنابر

احتياطواجب بايد در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد.

مستحاضه متوسطه و کثيره که بايد وضو بگيرد و غسل کند، هر

کدام را اول بجا آورد، صحيح است . ولی بهتر آن است که اول وضو

بگيرد.

اگر استحاضه قليله زن ، بعد از نماز صبح متوسطه شود، بايد

برای نمازظهر و عصر غسل کند. و اگر بعد از نماز ظهر و عصر

متوسطه شود، بايد برای نمازمغرب و عشا غسل نمايد.

اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثيره

شود، بايدبرای نماز ظهر و عصر يک غسل ، و برای نماز مغرب

و عشا غسل ديگری بجا آورد. و اگربعد از نماز ظهر و عصر کثيره

شود، بايد برای نماز مغرب و عشا غسل نمايد.

مستحاضه کثيره يا متوسطه اگر پيش از داخل شدن وقت نماز

برای نمازغسل کند، غسل او باطل است . بلکه اگر نزديک اذان

صبح برای نماز شب غسل کندو نماز شب را بخواند، احتياطواجب

آن است که بعد از داخل شدن صبح ، دوباره غسل و وضو را بجا آورد.

زن مستحاضه ، برای  هر نمازی چه واجب باشد و چه مستحب ،

بايد وضوبگيرد. و نيز اگر بخواهد نمازی را که خوانده احتياطا

دوباره بخواند، يا بخواهدنمازی  را که تنها خوانده است دوباره

با جماعت بخواند، بايد تمام کارهايی را که برای استحاضه گفته

شد انجام دهد. ولی برای  خواندن نماز احتياطو سجده فراموش

شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو، اگر آنها را بعد از

نماز فورا بجا آورد، لازم نيست کارهای استحاضه را انجام دهد.

زن مستحاضه بعد از آن که خونش قطع شد، فقطبرای نماز اولی که

مي خواند،بايد کارهای استحاضه را انجام دهد و برای نمازهای بعد

لازم نيست

اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است ، موقعی که

مي خواهد نمازبخواند، بنابر احتياطواجب مقداری پنبه داخل

فرج نمايد و کمی صبر کند وبيرون آورد و بعد از آن که فهميد

استحاضه او کدام يک از آن سه قسم است کارهايي را که برای آن

قسم دستور داده شده انجام دهد، ولی اگر بداند تا وقتي

که مي خواهد نماز بخواند استحاضه او تغيير نمي کند، پيش از داخل

شدن وقت هم مي تواندخود را وارسی نمايد.

زن مستحاضه اگر پيش از آنکه خود را وارسی کند، مشغول نماز

شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل کرده مثلا

استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده ،

نماز او صحيح است . و اگر قصد قربت نداشته ياعمل او مطابق

وظيفه اش نبوده ، مثل آنکه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه

قليله رفتار کرده ، نماز او باطل است .

زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسی نمايد، بايد به آنچه

مسلما وظيفه اوست عمل کند، مثلا اگر نمي داند استحاضه او قليله

است يا متوسطه ، بايد کارهاي استحاضه قليله را انجام دهد، و اگر

نمي داند متوسطه است يا کثيره ، بايد کارهاي استحاضه متوسطه را

انجام دهد. ولی اگر بداند سابقا کدام يک از آن سه قسم

بوده ،بايد به وظيفه همان قسم رفتار نمايد.

اگر خون استحاضه در باطن باشد و بيرون نيايد، وضو و غسل

باطل نمي شود.و اگر بيرون بيايد، هر چند کم باشد، وضو و غسل را

به تفصيلی که گذشت باطل مي کند.

زن مستحاضه اگر بعد از نماز خود را وارسی کند و خون نبيند

اگر چه بداند دوباره خون مي آيد، با وضويی که دارد مي تواند

نماز بخواند.

زن مستحاضه اگر بداند از وقتی  که مشغول وضو يا غسل شده ،

خونی از اوبيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج

نيست و بيرون نمي آيد، مي تواندخواندن نماز را تأخير بيندازد.

اگر مستحاضه بداند که پيش از گذشتن وقت نماز به کلی پاک

مي شود يا به اندازه خواندن نماز، خون بند مي آيد، بايد صبر

کند و نماز را در وقتی که پاک است بخواند.

اگر بعد از وضو و غسل ، خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند

که اگر نمازرا تأخير بيندازد، به مقداری که وضو و غسل و نماز

را به جا آورد، به کلی پاک مي شود، بايد نماز را تأخير

بيندازد و موقعی که به کلی  پاک شد، دوباره وضو وغسل را بجا

آورد و نماز را بخواند. و اگر وقت نماز تنگ شد، لازم

نيست وضوو غسل را دوباره به جا آورد، بلکه با وضو و غسلي

که دارد، مي تواند نمازبخواند.

مستحاضه کثيره و متوسطه وقتی به کلی از خون پاک شد بايد

غسل کند.ولی اگر بداند از وقتی  که برای نماز پيش ، مشغول غسل

شده ديگر خون نيامده لازم نيست دوباره غسل نمايد.

مستحاضه قليله بعداز وضو، و مستحاضه کثيره و متوسطه

بعد از غسل ووضو بايد فورا مشغول نماز شود، ولی گفتن اذان و

اقامه و خواندن دعاهای قبل ازنماز اشکال ندارد. و در نماز هم

مي تواند کارهای  مستحب مثل قنوت و غير آن را بجاآورد.

زن مستحاضه اگر بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد

دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود. ولی اگر خون در داخل

فضای فرج نيايد، غسل لازم نيست .

اگر خون استحاضه زن جريان داشته باشد و قطع نشود، چنانچه

برای او ضررنداشته باشد، بايد پيش از غسل و بعد از آن به

وسيله پنبه از بيرون آمدن خون جلوگيری  کند. ولی اگر هميشه جريان

ندارد، فقطبايد بعد از وضو و غسل از بيرون آمدن خون جلوگيري

نمايد. و چنانچه کوتاهی  کند و خون بيرون آيد، بايد دوباره

کسل کند و وضو هم بگيرد و اگر نماز هم خوانده ، بايد دوباره

بخواند.

اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحيح است . ولی اگر در

بين غسل ،استحاضه متوسطه کثيره شود، واجب است چنانچه

مشغول غسل ترتيبی (يا ارتماسي )بوده همان را از سر بگيرد.

احتياطواجب آن است که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه

است ، به مقداری که مي تواند از بيرون آمدن خون جلوگيری کند.

روزه زن مستحاضه ای  که غسل بر او واجب مي باشد، در صورتي

صحيح است که در روز غسلهايی را که برای نمازهای روزش

واجب است ، انجام دهد. ونيز بنابر احتياطواجب بايد غسل

نماز مغرب و عشای شبی که مي خواهد فردای آن راروزه بگيرد بجا

آورد. ولی اگر برای نماز مغرب و عشا غسل نکند و برای خواندن

نمازشب پيش از اذان صبح غسل نمايد و در روز هم غسلهايی را که

برای نمازهای روزش واجب است بجا آورد، روزه او صحيح است .

اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب غسل نکند، روزه

او صحيح است .

اگر استحاضه قليله زن پيش از نماز متوسطه يا کثيره شود،

بايد کارهاي متوسطه يا کثيره را که گفته شد انجام دهد. و اگر

استحاضه متوسطه ، کثيره شود بايدکارهای استحاضه کثيره را انجام

دهد. و چنانچه برای استحاضه متوسطه غسل کرده باشد، فايده

ندارد و بايد دوباره برای کثيره غسل کند.

اگر در بين نماز، استحاضه متوسطه زن کثيره شود، بايد نماز

را بشکند وبرای استحاضه کثيره غسل کند و وضو بگيرد و

کارهای ديگر آن را انجام دهد وهمان نماز را بخواند. و اگر براي

هيچ کدام از غسل و وضو وقت ندارد، بايد دو تيمم کند، يکی بدل

از غسل و ديگری بدل از وضو. و اگر برای يکی از آنها وقت

ندارد،بايد عوض آن تيمم کند و ديگری را بجا آورد. ولی اگر

برای تيمم هم وقت ندارد،نمي تواند نماز را بشکند، و بايد نماز

را تمام کند، و بنابر احتياط واجب قضانمايد. و همچنين است

اگر در بين نماز استحاضه قليله او متوسطه يا کثيره شود.

اگر دربين نماز، خون بند بيايد و مستحاضه نداند که در باطن هم

قطع شده يانه ، چنانچه بعد از نماز بفهمد قطع شده بوده ،

بايد وضو و غسل و نماز رادوباره بجا آورد.

اگر استحاضه کثيره زن متوسطه شود، بايد برای نماز اول ،

عمل کثيره وبرای نمازهای بعد، عمل متوسطه را بجا آورد. مثلا اگر

پيش از نماز ظهر استحاضه کثيره متوسطه شود، بايد برای نماز ظهر

غسل کند و برای نماز عصر و مغرب و عشا فقطوضو بگيرد. ولي

اگر برای نماز ظهر غسل نکند و فقطبه مقدار نماز عصر وقت داشته

باشد، بايد برای نماز عصر غسل نمايد. و اگر برای نماز عصر هم

غسل نکند،بايد برای نماز مغرب غسل کند. و اگر برای آن هم غسل

نکند و فقطبه مقدار نمازعشا وقت داشته باشد، بايد برای عشا

غسل نمايد.

اگر پيش از هر نماز خون مستحاضه کثيره قطع شود و دوباره

بيايد، براي هر نماز بايد يک غسل بجا آورد. ولی اگر

بعد از غسل و پيش از نماز قطع شود، چنانچه وقت تنگ باشد که

نتواند غسل کند و نماز را در وقت بخواند، با همان غسل مي تواند

نماز را بخواند و همين طور است حکم وضو.

اگر استحاضه کثيره قليله شود، بايد برای نماز اول عمل

کثيره و براي نمازهای بعد عمل قليله را انجام دهد. و نيز اگر

استحاضه متوسطه قليله شود، بايدبرای نماز اول ، عمل متوسطه و

برای نمازهای  بعد عمل قليله را بجا آورد.

اگر مستحاضه يکی از کارهايی را که بر او واجب مي باشد حتي

عوض کردن پنبه را ترک کند، نمازش باطل است .

مستحاضه قليله اگر بخواهد غير از نماز کاری انجام دهد، که

شرطآن وضوداشتن است ، مثلا بخواهد جايی از بدن خود را به خط

قرآن برساند، بايد وضوبگيرد، و وضويی که برای نماز گرفته

کافی نيست ، بنابر احتياطواجب .

رفتن در مسجد مکه و مدينه و توقف در ساير مساجد و خواندن

سوره ای که سجده واجب دارد برای زن مستحاضه اشکال ندارد، ولي

نزديکی شوهر با او بنابراحتياط واجب در صورتی حلال مي شود که

غسل کند، اگر چه کارهای  ديگری را که براي نماز واجب است ، مثل

وضو و عوض کردن پنبه و دستمال انجام نداده باشد.

اگر زن در استحاضه کثيره يا متوسطه بخواهد پيش از وقت

نماز جايي از بدن خود را به خط قرآن برساند، بايد غسل کند و وضو

هم بگيرد.

نماز آيات بر مستحاضه واجب است . و بايد برای نماز

آيات هم کارهايی را که برای نماز يوميه گفته شد، انجام

دهد.

هرگاه در وقت نماز يوميه نماز آيات بر مستحاضه واجب

شود، اگر چه بخواهد هر دو را پشت سر هم به جا آورد، بايد

برای نماز آيات هم تمام کارهايی  را که برای نماز يوميه او

واجب است ، انجام دهد. و احتياطواجب آن است که هر دو را

با يک غسل و وضو به جا نياورد.

اگر زن مستحاضه بخواهد نماز قضا بخواند، بايد برای هر

نماز کارهايی  را که برای نماز ادا بر او واجب است بجا

آورد.

اگر زن بداند خونی  که از او خارج مي شود خون زخم نيست

و شرعا حکم حيض و نفاس را ندارد، بنابر احتياطواجب بايد

به دستور استحاضه عمل کند.بلکه اگر شک داشته باشد که خون

استحاضه است يا خونهای  ديگر، چنانچه نشانه آنهارا نداشته

باشد، بنابر احتياطواجب بايد کارهای استحاضه را انجام دهد.

حيض خونی است که غالبا در هر ماه چند روزی از رحم زنها خارج

مي شود، وزن را در موقع ديدن خون حيض ، حائض مي گويند.

خون حيض در بيشتر اوقات ، غليظ و گرم و رنگ آن سرخ مايل

به سياهی يا سرخ است و با فشار و کمی سوزش بيرون مي آيد.

زنهای سيده بعد از تمام شدن شصت سال يائسه مي شوند،

يعنی خون حيض نمي بينند. و زنهايی  که سيده نيستند، بعد از تمام

شدن پنجاه سال يائسه مي شوند.

خونی که دختر پيش از تمام شدن نه سال و زن بعد از يائسه

شدن مي بيند،حيض نيست .

زن حامله و زنی که بچه شير مي دهد، ممکن است حيض ببيند.

دختری که نمي داند نه سالش تمام شده يا نه ، اگر خونی ببيند

که نشانه های حيض را نداشته باشد، حيض نيست . و اگر

نشانه های حيض را داشته باشد و اطمينان به حيض بودنش پيدا

کند، حيض است و معلوم مي شود نه سال او تمام شده است .

زنی که شک دارد يائسه شده يا نه ، اگر خونی ببيند و نداند

حيض است يا نه ، بايد بنا بگذارد که يائسه نشده است .

مدت حيض کمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمي شود. و اگر

مختصری  هم ازسه روز کمتر باشد، حيض نيست .

بايد سه روز اول حيض ، پشت سر هم باشد. پس اگر مثلا دو

روز خون ببيند و يک روز پاک شود و دوباره يک روز خون ببيند

حيض نيست .

لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلکه اگر

در فرج خون باشد، کافی  است . و چنانچه در بين سه روز مختصري

پاک شود و مدت پاک شدن به قدری  کم باشد که بگويند در تمام سه

روز در فرج خون بوده ، باز هم حيض است .

لازم نيست شب اول و شب چهارم را خون ببيند، ولی بايد در شب

دوم و سوم خون قطع نشود. پس اگر از اذان صبح روز اول تا

غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد، يا در وسطهای روز اول

شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود ودر شب دوم و

سوم هم هيچ خون قطع نشود، حيض است .

اگر سه روز پشت سر هم خون ببيند و پاک شود، چنانچه

دوباره خون ببيند و روزهايی که خون ديده و در وسطپاک

بوده ، روی هم از ده روز بيشترنشود، روزهايی هم که در وسط

پاک ، بوده حيض است .

اگر خونی ببيند که از سه روز بيشتر و از ده روز کمتر

باشد، ونداند خون دمل است يا خون حيض ، چنانچه نداند دمل

در طرف چپ است يا طرف راست در صورتی که ممکن باشد، مقداري

پنبه داخل کند و بيرون آورد، پس اگر خون ازطرف چپ بيرون

آيد، خون حيض است و اگر از طرف راست بيرون آيد خون دمل

است . و اگر ممکن نباشد که وارسی کند، در صورتی که مي داند

خون سابق حيض بوده ، حيض قرار دهد. و اگر دمل بوده ، خون دمل

قرار دهد. و اگر نمي داند خون حيض بوده يادمل ، بايد همه

چيزهايی را که بر حائض حرام است ، ترک کند، و همه

عبادتهايي را که زن غير حايض انجام مي دهد، بجا آورد.

اگر خونی ببيند که از سه روز بيشتر و از ده روز کمتر

باشد ونداند خون حيض است يا زخم ، اگر قبلا حيض بوده

حيض ، و اگر پاک بوده پاک قرار دهد. و چنانچه نمي داند پاک

بوده يا حيض ، همه چيزهايی  را که بر حائض حرام است ترک کند و

همه عبادتهايی که زن غير حائض انجام مي دهد بجا آورد.

اگر خونی  ببيند و شک کند که خون حيض است يا

نفاس ، چنانچه شرايط حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.

اگر خونی ببيند که نداند خون حيض است يا بکارت ، بايد

خود را وارسي کند، يعنی مقداری  پنبه داخل فرج نمايد و کمی صبر

کند بعد بيرون آورد، پس اگراطراف آن آلوده باشد، خون بکارت

است . و اگر به همه آن رسيده ، حيض مي باشد.

اگر کمتر از سه روز خون ببيند و پاک شود و بعد از سه روز

خون ببيندخون دوم حيض است ، و خون اول اگر چه در

روزهای عادتش باشد حيض نيست .

چند چيز بر حائض حرام است : اول : عبادتهايی که مانند نماز

بايد با وضويا غسل يا تيمم بجا آورده شود، ولی بجا آوردن

عبادتهايی که وضو و غسل و تيمم براي آنها لازم نيست ، مانند نماز

ميت ، مانعی ندارد. دوم : تمام چيزهايی که بر جنب حرام است و

در احکام جنابت گفته شد. سوم : جماع کردن در فرج ، که هم براي

مردحرام است و هم برای زن ، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود

و منی هم بيرون نيايد، بلکه احتياطواجب آن است که مقدار

کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند. ودر دبر زن حائض وطي

کردن ، کراهت شديده دارد.

جماع کردن در روزهايی هم که حيض زن قطعی نيست ولی شرعا

بايد براي خود حيض قرار دهد، حرام است . پس زنی که بيشتر از

ده روز خون مي بيند و بايد به دستوری  که بعدا گفته مي شود روزهاي

عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمي تواند در آن

روزها با او نزديکی کند.

اگر شماره روزهای حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در

قسمت اول آن ، با زن خود در قبل جماع کند، بنابر احتياط

واجب بايد هيجده نخود طلا کفاره به فقير بدهد و اگر در قسمت

دوم جماع کند، نه نخود و اگر در قسمت سوم جماع کندبايد چهار

نخود و نيم بدهد. مثلا زنی  که شش روز خون حيض مي بيند اگر

شوهرش درشب يا روز اول و دوم با او جماع کند بايد هيجده

نخود طلا بدهد و در شب ياروز سوم و چهارم نه نخود و در شب يا

روز پنجم و ششم بايد چهار نخود و نيم بدهد.

وطی در دبر زن حائض ، کفاره ندارد.

لازم نيست طلای کفاره را از طلای سکه دار بدهد، ولی اگر

بخواهد قيمت آن را بدهد، بايد قيمت سکه دار بدهد.

اگر قيمت طلا در وقتی که جماع کرده با وقتی که مي خواهد به

فقير بدهد فرق کرده باشد، بايد قيمت وقتی را که مي خواهد به

فقير بدهد حساب کند.

اگر کسی هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم

حيض ، بازن خود جماع کند، بايد هر سه کفاره را که روی هم

سی و يک نخود و نيم مي شودبدهد.

اگر انسان بعد از آنکه در حال حيض جماع کرده و کفاره آن

را داده دوباره جماع کند واجب است باز هم کفاره بدهد.

اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند و در بين آن کفاره

ندهد، احتياطواجب آن است که برای هر جماع يک کفاره

بدهد.

اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده ، بايد فورا از او جدا

شود. واگر جدا نشود، بنابر احتياطواجب بايد کفاره

بدهد.

اگر مرد با زن حائض زنا کند يا با زن حائض نامحرمی به گمان

اينکه عيال خود او است جماع نمايد، احتياطواجب آن

است که کفاره بدهد.

کسی که نمي تواند کفاره بدهد، بهتر آن است که صدقه اي

به فقيربدهد. و اگر نمي تواند، بنابر احتياطواجب بايد

استغفار کند، و هر وقت توانست بايد کفاره بدهد.

طلاق دادن زن درحال حيض ، به طوری که در کتاب طلاق گفته مي شود،

باطل است .

اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاک شده ام ، بايد حرف او را

قبول کرد.

اگر زن دربين نماز حائض شود، نماز او باطل است .

اگر زن در بين نماز شک کند که حائض شده يا نه ، نماز او صحيح

است . ولي اگر بعد از نماز بفهمد که در بين نماز حائض شده ،

نمازی که خوانده باطل است .

بعد از آنکه زن از خون حيض پاک شد، واجب است برای نماز و

عبادتهاي ديگری که بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود،

غسل کند. و دستور آن مثل غسل جنابت است . ولی برای نماز

بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو هم بگيرد،و اگر پيش از غسل

وضو بگيرد بهتر است .

بعد از آن که زن از خون حيض ، پاک شد، اگر چه غسل نکرده

باشد، طلاق اوصحيح است ، و شوهرش هم مي تواند با او جماع کند.

ولی احتياطمستحب آن است که پيش از غسل از جماع با او

خودداری کند. اما کارهای  ديگری که در وقت حيض بر او حرام بوده

مانند توقف در مسجد و مس خطقرآن ، تا غسل نکند بر او

حلال نمي شود.

اگر آب برای وضو و غسل کافی نباشد و به اندازه ای باشد که

بتواند ياغسل کند يا وضو بگيرد، بنابر احتياطواجب بايد

غسل کند و بدل از وضو تيمم نمايد. و اگر فقطبرای وضو کافی باشد

و به اندازه غسل نباشد، بايد وضو بگيرد وعوض غسل تيمم نمايد.

و اگر برای هيچ يک از آنها آب ندارد، بايد دو تيمم کند،يکي

بدل از غسل و ديگری بدل از وضو.

نمازهای يوميه ای که زن در حال حيض نخوانده ، قضا ندارد،

ولی  روزه های واجب را بايد قضا نمايد.

هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند که اگر نماز را تأخير

بيندازدحائض مي شود، بايد فورا نماز بخواند.

اگر زن نماز را تأخير بيندازد و از اول وقت به اندازه

انجام واجبات يک نماز بگذرد و حائض شود، قضای آن نماز بر او

واجب است . ولی در تندخواندن و کند خواندن و چيزهای ديگر

بايد ملاحظه حال خود را بکند، مثلا زنی که مسافرنيست اگر در اول

ظهر نماز نخواند، قضای  آن در صورتی واجب مي شود که به

مقدارخواندن چهار رکعت نماز به دستوری که گفته شد از اول ظهر

بگذرد و حائض شود، وبرای  کسی که مسافر است گذشتن وقت به

مقدار خواندن دو رکعت کافی است . و نيز بايد ملاحظه

تهيه شرايطی را که دارا نيست بنمايد، پس اگر به مقدار

فراهم آوردن آن مقدمات و خواندن يک نماز بگذرد و حائض شود

قضا واجب است ، و گرنه واجب نيست .

اگر زن در آخر وقت نماز از خون پاک شود و به اندازه غسل

و وضوو مقدمات ديگر نماز مانند تهيه کردن لباس يا آب

کشيدن آن و خواندن يک رکعت نماز يا بيشتر از يک رکعت وقت

داشته باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواندبايد قضای آن را

بجا آورد.

اگر زن حائض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد، ولي

مي تواند باتيمم نماز را در وقت بخواند آن نماز بر او واجب

نيست . اما اگر گذشته از تنگي وقت تکليفش تيمم است ، مثل آنکه

آب برايش ضرر دارد، بايد تيمم کند و آن نمازرا بخواند.

اگر زن حائض بعداز پاک شدن شک کند که برای نماز وقت دارد

يا نه ، بايدنمازش را بخواند.

اگر به خيال اين که به اندازه تهيه مقدمات نماز و خواندن

يک رکعت وقت ندارد نماز نخواند، و بعد بفهمد وقت داشته ،

بايد قضای آن نماز را بجا آورد.

مستحب است زن حائض در وقت نماز خود را از خون پاک نمايد

و پنبه ودستمال را عوض کند و وضو بگيرد، و اگر نمي تواند وضو

بگيرد تيمم نمايد و در جاي نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذکر

و دعا و صلوات شود.

خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جايی از بدن به حاشيه

و ما بين خطهای قرآن و نيز خضاب کردن به حنا و مانند آن

برای حائض مکروه است .

زنهای حائض بر شش قسمند: اول : صاحب عادت وقتيه و عدديه ، و

آن زني است که دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند

و شماره روزهای حيض اوهم در هر دو ماه يک اندازه باشد، مثل

آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تاهفتم خون ببيند. دوم :

صاحب عادت وقتيه ، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم دروقت

معين ، خون حيض ببيند ولی  شماره روزهای حيض او در هر دو ماه

يک اندازه نباشد، مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون

ببيند ولی ماه اول روز هفتم ، وماه دوم روز هشتم از خون پاک

شود. سوم : صاحب عادت عدديه ، و آن زنی است که شماره روزهاي

حيض او در دو ماه پشت سر هم به يک اندازه باشد، ولی وقت

ديدن آن دو خون يکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و

ماه دوم از دوازدهم تاهفدهم خون ببيند. چهارم : مضطربه ، و

آن زنی است که چند ماه خون ديده ، ولي عادت معينی پيدا نکرده

يا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پيدا نکرده است .پنجم :

مبتدئه ، و آن زنی است که دفعه اول خون ديدن او است . ششم :

ناسيه ، و آن زني است که عادت خود را فراموش کرده است . و هر

کدام اينها احکامی دارند که درمسايل آينده گفته مي شود.

زنهايی که عادت وقتيه و عدديه دارند سه دسته اند:

اول : زنی که دوماه پشت سر هم در وقت معين ، خون حيض ببيند و

در وقت معين هم پاک شود، مثلا دوماه پشت سر هم از روز اول

ماه ، خون ببيند و روز هفتم پاک شود، که عادت حيض اين زن از

اول ماه تا هفتم است . دوم : زنی که از خون پاک نمي شود ولی دو

ماه پشت سر هم چند روز معين مثلا از اول ماه تا هشتم خونی که

مي بيند نشانه های حيض رادارد، يعنی غليظ و سياه و گرم است و

با فشار و سوزش بيرون مي آيد. و بقيه خونهاي او نشانه هاي

استحاضه را دارد، که عادت او از اول ماه تا هشتم مي شود.

سوم : زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معين ، خون حيض

ببيند و بعداز آنکه سه روز يا بيشتر خون ديد يک روز يا بيشتر

پاک شود و دوباره خون ببيند و تمام روزهايی که خون ديده با

روزهايی که در وسطپاک بوده از ده روز بيشترنشود و در هر دو

ماه همه روزهايی که خون ديده و در وسطپاک بوده روی هم

يک اندازه باشد که عادت او به اندازه تمام روزهايی است که

خون ديده و در وسطپاک بوده است ، و لازم نيست روزهايی که

در وسطپاک بوده در هر دوماه به يک اندازه باشد، مثلا اگر در

ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببيند و سه روز پاک شود و

دوباره سه روز خون ببيند و در ماه دوم بعد از آن که سه روز خون

ديد، سه روزيا کمتر يا بيشتر پاک شود و دوباره خون ببيند و

روی هم از نه روز بيشتر نشود،همه حيض است ، و عادت اين زن نه

روز مي شود.

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد اگر در وقت عادت يا دو

سه روزجلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طوری که بگويند

حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون ، نشانه های حيض را

نداشته باشد، بايد به احکامی  که برای زن حائض گفته شد عمل کند.

و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل اينکه پيش از سه روز

پاک شود، بايد عبادتهايی  را که بجا نياورده قضا نمايد.

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر چند روز پيش از

عادت و همه روزهای عادت و چند روز بعد از عادت خون ببيند و

روی هم از ده روز بيشتر نشود،همه حيض است . و اگر از ده روز

بيشتر شود، فقطخونی  را که در روزهای عادت خودديده ، حيض

است ، و خونی که پيش از آن و بعد از آن ديده استحاضه مي باشد،

و بايدعبادتهايی را که در روزهای پيش از عادت و بعد از عادت

بجا نياورده قضا نمايد.و اگر همه روزهای عادت را با چند روز

پيش از عادت خون ببيند و روی هم ازده روز بيشتر نشود،

همه حيض است . و اگر از ده روز بيشتر شود، فقطروزهای عادت او

حيض است و خونی که جلوتر از آن ديده استحاضه مي باشد، و

چنانچه در آن روزها عبادت نکرده بايد قضا نمايد. و اگر همه

روزهای عادت را با چند روز بعد ازعادت خون ببيند و روي

هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است . و اگربيشتر شود،

فقطروزهای  عادت حيض و باقی استحاضه است .

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر مقداری از روزهای عادت

را با چندروز پيش از عادت خون ببيند و روی هم از ده روز

بيشتر نشود، همه حيض است .و اگر از ده روز بيشتر شود، روزهايي

که در عادت خون ديده با چند روز پيش از آن که روی هم به مقدار

عادت او شود حيض ، و روزهای  اول را استحاضه قرار مي دهد. واگر

مقداری از روزهای  عادت را با چند روز بعد از عادت خون

ببيند و روی هم از ده روز بيشتر نشود، همه حيض است . و اگر

بيشتر شود، بايد روزهايی  که در عادت خون ديده با چند روز بعد

از آن که روی هم به مقدار عادت او شود حيض ، و بقيه رااستحاضه

قرار دهد.

زنی که عادت دارد، اگر بعد از آنکه سه روز يا بيشتر خون

ديد، پاک شود و دوباره خون ببيند و فاصله بين دو خون کمتر از

ده روز باشد و همه روزهايي که خون ديده با روزهايی که در

وسطپاک بوده از ده روز بيشتر باشد، مثل آنکه پنج روز خون

ببيند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببيند، چند

صورت دارد:

اول : آنکه تمام خونی که دفعه اول ديده ، يا مقداری از آن ،

در روزهاي عادت باشد و خون دوم که بعد از پاک شدن مي بيند در

روزهای عادت نباشد، که بايدهمه خون اول را حيض و خون دوم را

استحاضه قرار دهد.

دوم : آنکه خون اول در روزهای عادت نباشد، و تمام خون دوم

يامقداری از آن در روزهای  عادت باشد که بايد همه خون دوم

را حيض و خون اول رااستحاضه قرار دهد.

سوم : آنکه مقداری از خون اول و دوم در روزهای عادت باشد،

و خون اولی که در روزهای  عادت بوده از سه روز کمتر نباشد و با

پاکی وسطو مقداری ازخون دوم که آن هم در روزهای عادت بوده از

ده روز بيشتر نباشد، که در اين صورت همه آنها حيض است . و

مقداری از خون اول که پيش از روزهای عادت بوده ومقداری از

خون دوم که بعد از روزهای  عادت بوده استحاضه است ، مثلا اگر

عادتش ازسوم ماه تا دهم بوده ، در صورتی که يک ماه از اول تا

ششم خون ببيند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند،

از سوم تا دهم حيض است و از اول تا سوم وهمچنين از دهم تا

پانزدهم استحاضه مي باشد.

چهارم : آنکه مقداری  از خون اول و دوم در روزهای عادت

باشد. ولی خون اولی  که در روزهای عادت بوده ، از سه روز

کمتر باشد، که بايد در تمام دو خون و پاکی وسط، کارهايی را

که بر حائض حرام است و سابقا گفته شد ترک کند وکارهاي

استحاضه را بجا آورد، يعنی به دستوری که برای زن مستحاضه گفته

شد عبادتهاي خود را انجام دهد.

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خون

نبيند و در غيرآن وقت به شماره روزهای حيضش خون ببيند،

بايد همان را حيض قرار دهد، چه پيش از وقت عادت ديده باشد

چه بعد از آن .

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر در وقت عادت خود

خون ببيندولی شماره روزهای  آن کمتر يا بيشتر از روزهای عادت

او باشد و بعد از پاک شدن ، دوباره به شماره روزهای عادتي

که داشته خون ببيند، بايد در هر دو خون کارهايی را که بر

حائض حرام است ترک کند و کارهای استحاضه را بجا آورد.

زنی که عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون

ببيند، خوني که در روزهای  عادت ديده اگر چه نشانه های حيض را

نداشته باشد، حيض است . و خوني که بعد از روزهای عادت ديده ،

اگر چه نشانه های حيض را داشته باشد، استحاضه است .مثلا زنی که

عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است ، اگر از اول تا دوازدهم

خون ببيند، هفت روز اول آن حيض ، و پنج روز بعد استحاضه

مي باشد.

زنهايی که عادت وقتيه دارند سه دسته اند: اول : زنی که

دوماه پشت سر هم در وقت معين ، خون حيض ببيند و بعد از چند

روز پاک شود، ولی شماره روزهاي آن در هر دو ماه يک اندازه

نباشد. مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببيندولی ماه

اول روز هفتم ، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود، که اين زن

بايد روزاول ماه را عادت حيض خود قرار دهد. دوم : زنی که از

خون پاک نمي شود ولی دو ماه پشت سر هم در وقت معين خون او

نشانه های حيض را دارد، يعنی غليظ وسياه وگرم است و با

فشار و سوزش بيرون مي آيد، و بقيه خونهای او نشانه استحاضه

رادارد، و شماره روزهايی  که خون او نشانه حيض دارد، در هر دو

ماه يک اندازه نيست . مثلا در ماه اول ، از اول ماه تا هفتم ، و

در ماه دوم از اول ماه تا هشتم ،خون او نشانه های حيض و بقيه

نشانه استحاضه را داشته باشد، که اين زن هم بايد روزاول ماه را

روز اول عادت حيض خود قرار دهد. سوم : زنی که دو ماه پشت سر

هم دروقت معين ، سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاک

شود و دو مرتبه خون ببيندو تمام روزهايی که خون ديده با

روزهايی که در وسطپاک بوده از ده روز بيشتر نشودولی ماه دوم

کمتر يا بيشتر از ماه اول باشد. مثلا در ماه اول هشت روز و در

ماه دوم نه روز باشد، که اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول

عادت حيض خود قراردهد.

زنی که عادت وقتيه دارد، اگر در وقت عادت خود يا

دو سه روزپيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت ، خون ببيند

به طوری که بگويند حيض راجلو يا عقب انداخته ، اگر چه آن خون

نشانه های حيض را نداشته باشد، بايد به احکامی که برای زنهاي

حائض گفته شد، رفتار نمايد. و اگر بعد بفهمد حيض نبوده ،مثل

آنکه پيش از سه روز پاک شود، بايد عبادتهايی را که بجا

نياورده قضا نمايد.

زنی که عادت وقتيه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند

و نتواندحيض را به واسطه نشانه های  آن تشخيص دهد، بايد شماره

عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، چه پدری باشند چه مادري ،

زنده باشند يا مرده . ولی  در صورتی مي تواندعادت آنان را حيض

خود قرار دهد که شماره روزهای حيض همه آنان يک

اندازه باشد و اگر شماره روزهای حيض آنان يک اندازه نباشد،

مثلا عادت بعضی پنج روز وعادت بعضی ديگر هفت روز باشد،

نمي تواند عادت آنان را حيض خود قرار دهد. مگرکسانی که

عادتشان با ديگران فرق دارد، به قدری کم باشند که در مقابل

آنان هيچ حساب شوند، که در اين صورت بايد عادت بيشتر آنان را

حيض خود قرار دهد.

زنی که عادت وقتيه دارد و شماره عادت خويشان خود را

حيض قرارمي دهد، بايد روزی  را که در هر ماه اول عادت او بوده ،

اول حيض خود قرار دهد.مثلا زنی که هر ماه ، روز اول ماه خون

مي ديده و گاهی روز هفتم و گاهی  روز هشتم پاک مي شده ، چنانچه يک

ماه ، دوازده روز خون ببيند و عادت خويشانش هفت روز

باشد،بايد هفت روز اول ماه را حيض و باقی را استحاضه قرار

دهد.

زنی که عادت وقتيه دارد و بايد شماره عادت خويشان خود

را حيض قراردهد، چنانچه خويش نداشته باشد، يا شماره عادت

آنان مثل هم نباشد، بايد درهر ماه از روزی که خون مي بيند

تا هفت روز را حيض ، و بقيه را استحاضه قرار دهد.

زنهايی که عادت عدديه دارند سه دسته اند: اول : زنی که

شماره روزهاي حيض او در دو ماه پشت سر هم يک اندازه باشد،

ولی وقت خون ديدن او يکی نباشدکه در اين صورت هر چند روزی که

خون ديده عادت او مي شود. مثلا اگر ماه اول از روزاول تا پنجم و

ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند، عادت او پنج روز

مي شود.

دوم : زنی که از خون پاک نمي شود ولی دو ماه پشت سر هم

چند روز ازخونی که مي بيند نشانه حيض و بقيه نشانه استحاضه را

دارد و شماره روزهايی که خون نشانه حيض دارد در هر دوماه يک

اندازه است ، اما وقت آن يکی نيست ، که در اين صورت هر چند

روزی که خون او نشانه حيض را دارد، عادت او مي شود. مثلا اگر

يک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از يازدهم تا پانزدهم ،

خون او نشانه حيض وبقيه نشانه استحاضه را داشته باشد، شماره

روزهای عادت او پنج روز مي شود.

سوم : زنی که دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند و

يک روز يابيشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن

خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، که اگر تمام روزهايي

که خون ديده و روزهايی  که در وسطپاک بوده ازده روز بيشتر

نشود و شماره روزهای آن هم به يک اندازه باشد،

تمام روزهايی که خون ديده با روزهای وسطکه پاک بوده عادت

حيض او مي شود، و لازم نيست روزهايی که در وسطپاک بوده در هر

دو ماه به يک اندازه باشد. مثلا اگر ماه اول از روز اول ماه تا

سوم خون ببيند و دو روز پاک شود، و دوباره سه روز خون ببيند و

ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روز يا بيشتر يا

کمتر پاک شود و دوباره خون ببيند و روی هم از هشت روز

بيشتر نشود، عادت او هشت روزمي شود.

زنی که عادت عدديه دارد، اگر بيشتر از شماره عادت خود

خون ببينداز ده روز بيشتر شود، چنانچه همه خونهايی که ديده يک

جور باشد، بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهای عادتش

حيض ، و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر همه خونهايی که ديده

يک جور نباشد، بلکه چند روز از آن نشانه حيض و چند

روزديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايی که خون ،

نشانه حيض را دارد باشماره روزهای عادت او يک اندازه است ،

بايد همان روزها را حيض و بقيه رااستحاضه قرار دهد. و اگر

روزهايی که خون نشانه حيض دارد، از روزهای عادت اوبيشتر

است ، فقطبه اندازه روزهای  عادت او حيض ، و بقيه استحاضه

است . و اگرروزهايی که خون نشانه حيض دارد از روزهای عادت او

کمتر است ، بايد آن روز را باچند روز ديگر که روی هم به اندازه

روزهای عادتش شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مضطربه يعنی زنی که چند ماه خون ديده ولی عادت معينی پيدا

نکرده اگربيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايی که

ديده يک جور باشد، چنانچه عادت خويشان او هفت روز است ،

بايد هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قراردهد، و اگر کمتر

است مثلا پنج روز است ، بايد همان را حيض قرار دهد. و

بنابراحتياطواجب در تفاوت بين شماره عادت آنان و هفت

روز، که دو روز است ،کارهايی  را که بر حائض حرام است ترک

نمايد، و کارهای استحاضه را بجا آورد،يعنی به دستوری که براي

زن مستحاضه گفته شد عبادتهای خود را انجام دهد. و اگرعادت

خويشانش بيشتر از هفت روز مثلا نه روز است ، بايد هفت روز را

حيض قراردهد و بنابر احتياطواجب در تفاوت بين هفت روز و

عادت آنان ، که دو روز است ،کارهای استحاضه را بجا آورد و

کارهايی  را که بر حائض حرام است ترک نمايد.

مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند که چند روز آن ،

نشانه حيض وچند روز ديگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونی که

نشانه حيض دارد کمتر از سه روزيا بيشتر از ده روز نباشد،

همه آن حيض است . و اگر خونی  که نشانه حيض رادارد کمتر از سه

روز باشد، بايد همان را حيض قرار دهد، و تا هفت روز

بقيه به دستوری که در مسأله قبل گفته شد رفتار نمايد. و همچنين

است اگر پيش از گذشتن ده روز از خونی که نشانه حيض دارد،

دوباره خونی ببيند که آن هم نشانه حيض راداشته باشد، مثل آنکه

پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد، و دوباره پنج روز خون سياه

ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد و بقيه آن را تا هفت

روز به دستوري که در مسأله قبل گفته شد رفتار نمايد.

مبتدئه يعنی زنی که دفعه اول خون ديدن اوست ، اگر بيشتر از ده

روز خون ببيند و همه خونهايی که ديده يک جور باشد، بايد

عادت خويشان خود را به طوری  که در وقتيه گفته شد حيض ، و

بقيه را استحاضه قرار دهد.

مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند که چند روز آن نشانه

حيض وچند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه

خونی که نشانه حيض دارد کمتراز سه روز و بيشتر از ده روز

نباشد، همه آن حيض است . ولی  اگر پيش از گذشتن ده روز از خوني

که نشانه حيض دارد دوباره خونی  ببيند که آن هم نشانه خون حيض

داشته باشد، مثل آن که پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و

دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول ، که

نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد، و در عدد،رجوع به خويشاندان

خود کند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونی ببيند که چند روز آن

نشانه حيض وچند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه

خونی که نشانه حيض دارد از سه روز کمتر يا از ده روز بيشتر

باشد، بايد از اولی که خون نشانه حيض دارد،حيض قرار دهد

و در عدد، به خويشاوندان خود رجوع کند و بقيه را استحاضه قرار

دهد.

ناسيه يعنی زنی  که عادت خود را فراموش کرده است ،

اگر بيشتر ازده روز خون ببيند، بايد روزهايی که خون او نشانه

حيض را دارد تا ده روز حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه

قرار دهد. و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاي آن تشخيص

دهد، بنابر احتياطواجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه

رااستحاضه قرار دهد.

مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنی که عادت عدديه دارد، اگر خوني

ببينند که نشانه های حيض داشته باشد يا يقين کنند که سه

روز طول مي کشد، بايد عبادت را ترک کنند. و چنانچه بعد بفهمند

حيض نبوده ، بايد عبادتهايی  را که بجانياورده اند، قضا نمايند.

ولی اگر يقين نکنند که تا سه روز طول مي کشد ونشانه های حيض

را هم نداشته باشد، بنابر احتياطواجب بايد تا سه روز

کارهاي استحاضه را بجا آورند و کارهايی را که بر حائض حرام

است ترک نمايند. و چنانچه پيش از سه روز پاک نشدند، بايد آن

را حيض قرار دهند.

زنی که در حيض عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد

چه در عددحيض ، يا هم در وقت و هم در عدد آن ، اگر دو ماه پشت

سر هم بر خلاف عادت خودخونی  ببيند که وقت آن يا شماره روزهاي

آن يا هم وقت و هم شماره روزهای آن يکي باشد، عادتش بر مي گردد

به آنچه در اين دو ماه ديده است . مثلا اگر از روز اول ماه تا

هفتم خون مي ديده و پاک مي شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم

ماه ، خون ببيند و پاک شود، از دهم تا هفدهم عادت او مي شود.

مقصود از يک ماه ، از ابتدای خون ديدن است تا سی روز، نه از

روز اول ماه تا آخر ماه .

زنی که معمولا ماهی يک مرتبه خون مي بيند، اگر در يک ماه دو

مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه های  حيض را داشته باشد، چنانچه

روزهايی که در وسطپاک بوده از ده روز کمتر نباشد، بايد هر دو

را حيض قرار دهد.

اگر سه روز يا بيشتر خونی  ببيند که نشانه حيض را دارد، بعد

ده روز يابيشتر خونی ببيند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره

سه روز خونی به نشانه هاي حيض ببيند، بايد خون اول و خون آخر را

که نشانه های حيض داشته ، حيض قرار دهد.

اگر زن پيش از ده روز پاک شود و بداند که در باطن خون

نيست ، بايد براي عبادتهای  خود غسل کند، اگر چه گمان داشته

باشد که پيش از تمام شدن ده روزدوباره خون مي بيند. ولی اگر

يقين داشته باشد که پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مي بيند،

نبايد غسل کند و نمي تواند نماز بخواند، و بايد به احکام

حائض رفتار نمايد.

اگر زن پيش از ده روز پاک شود، و احتمال دهد که در باطن

خون هست ، بايد قدری  پنبه داخل فرج نمايد و کمی صبر کند

و بيرون آورد. پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادتهای خود را بجا

آورد. و اگر پاک نبود، اگر چه به آب زرد رنگی هم آلوده

باشد، چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز

است ،بايد صبر کند که اگر پيش از ده روز پاک شد، غسل کند، و

اگر سر ده روز پاک شد،يا خون او از ده گذشت ، سر ده روز غسل

نمايد. و اگر عادتش کمتر از ده روز است ،در صورتی که بداند

پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاک مي شود، نبايد

غسل کند. و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مي گذرد، احتياط

واجب آن است که تايک روز عبادت را ترک کند و بعد از آن

مي تواند تا ده روز عبادت را ترک کند.ولی بهتر است تا ده روز

کارهايی را که بر حائض حرام است ترک کند و کارهاي مستحاضه را

انجام دهد. پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از

خون پاک شد تمامش حيض است ، و اگر از ده روز گذشت ، بايد

عادت خود را حيض و بقيه رااستحاضه قرار دهد و عبادتهايی را

که بعد از روزهای عادت بجا نياورده قضا نمايد.

اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حيض

نبوده است ،بايد نماز و روزه ای  را که در آن روزها بجا نياورده

قضا نمايد. و اگر چند روز رابه گمان اين که حيض نيست عبادت

کند، بعد بفهمد حيض بوده ، چنانچه آن روزها راروزه گرفته ، بايد

قضا نمايد.

از وقتی که اولين جزو بچه از شکم مادر بيرون مي آيد، هر

خونی که زن مي بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع

شود، خون نفاس است ، و زن رادر حال نفاس ، نفساء مي گويند.

خونی که زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مي بيند، نفاس

نيست .

لازم نيست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون

بسته ای هم ازرحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهارنفر قابله

بگويند که اگر در رحم مي ماندانسان مي شد، خونی که تا ده روز

ببيند، خون نفاس است .

ممکن است خون نفاس يک آن بيشتر نيايد، ولی بيشتر از ده

روز نمي شود.

هرگاه شک کند که چيزی سقط شده يا نه ، يا چيزی که سقطشده

اگر مي ماندانسان مي شد يا نه ، لازم نيست وارسی کند. و خونی که

از او خارج مي شود شرعا خون نفاس نيست .

توقف در مسجد و رساندن جايی از بدن به خطقرآن و کارهاي

ديگری که برحائض حرام است ، بر نفساء هم حرام است . و

آنچه بر حائض واجب و مستحب ومکروه است ، بر نفساء هم واجب

و مستحب و مکروه مي باشد.

طلاق دادن زنی که درحال نفاس مي باشد، باطل است ، و نزديکي

کردن با اوحرام مي باشد. و اگر شوهرش با او نزديکی کند،

احتياطواجب آن است به دستوري که دراحکام حيض گفته شد، کفاره

بدهد.

وقتی زن از خون نفاس پاک شد، بايد غسل کند و عبادتهاي

خود را بجاآورد. و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه روزهايي

که خون ديده با روزهايی که دروسطپاک بوده ، روی هم ده روز يا

کمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است .و اگر روزهايی که

پاک بوده روزه گرفته باشد، بايد قضا نمايد.

اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون

هست ، بايد مقداری  پنبه داخل فرج نمايد و کمی صبر کند

که اگر پاک است ، براي عبادتهای خود غسل کند.

اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت

دارد، به اندازه روزهای  عادت او نفاس و بقيه استحاضه است . و

اگر عادت ندارد، تا ده روزنفاس و بقيه استحاضه مي باشد.

و احتياطمستحب آن است کسی که عادت دارد، ازروز بعد از

عادت و کسی که عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هيجدهم

زايمان کارهای استحاضه را بجا آورد و کارهايی را که بر نفساء

حرام است ، ترک کند.

زنی که عادت حيضش کمتر از ده روز است ، اگر بيشتر از روزهاي

عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهای عادت

خود نفاس قرار دهد، و بعداز آن تا روز دهم مي تواند عبادت

را ترک نمايد يا کارهای  مستحاضه را انجام دهد.ولی ترک

عبادت ، يک روز يا دو روز خيلی خوب است . پس اگر از ده

روزبگذرد، به روزهای عادتش حيض است و بقيه استحاضه است ، و

اگر عبادت را ترک کرده بايد قضا کند.

زنی که در حيض عادت دارد، اگر بعد از زاييدن تا يک ماه يا

بيشتر ازيک ماه ، پی در پی خون ببيند، به اندازه روزهای عادت

او نفاس است . و ده روز ازخونی که بعد از نفاس مي بيند، اگر

چه در روزهای عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است . مثلا زنی که

عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن است ،

اگرروز دهم ماه زاييد و تا يک ماه يا بيشتر پی در پی خون ديد،

تا روز هفدهم نفاس ،و از روز هفدهم تا ده روز حتی خونی که در

روزهای عادت خود که از بيستم تا بيست و هفتم است مي بيند،

استحاضه مي باشد. و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونی را که مي بيند،

در روزهای عادتش باشد حيض است ، چه نشانه های حيض را داشته

باشد يانداشته باشد. و اگر در روزهای عادتش نباشد، اگر چه

نشانه های حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه قرار دهد.

زنی که در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يک

ماه يا بيشتراز يک ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده

روز دوم آن استحاضه است . و خوني که بعد از آن مي بيند، اگر

نشانه حيض را داشته باشد حيض ، و گرنه آن هم استحاضه مي باشد.

اگر کسی بدن انسان مرده ای  را که سرد شده و غسلش نداده اند مس

کند، يعني جايی از بدن خود را به آن برساند، بايد غسل مس ميت

نمايد، چه در خواب مس کندچه در بيداري ، با اختيار مس کند يا

بي اختيار. حتی اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان

ميت برسد، بايد غسل کند. ولی اگر حيوان مرده ای را مس کند،

غسل بر او واجب نيست .

برای مس مرده ای که تمام بدن او سرد نشده ، غسل واجب نيست ،

اگر چه جايي را که سرد شده مس نمايد.

اگر موی خود را به بدن ميت برساند، يا بدن خود را به موي

ميت ، يا موی  خود را به موی ميت برساند، غسل واجب

نيست .

برای مس بچه مرده ، حتی بچه سقطشده ای که چهار ماه او

تمام شده کسل ميت واجب است ، بلکه بهتر است برای مس

بچه سقطشده ای که از چهار ماه کمتر دارد غسل کرد. بنابر اين

اگر بچه چهار ماهه ای مرده به دنيا بيايد، مادراو بايد غسل

مس ميت کند، بلکه اگر از چهار ماه کمتر هم داشته باشد

بهتراست مادر او غسل نمايد.

بچه ای که بعد از مردن مادر به دنيا مي آيد، وقتی بالغ شد،

واجب است غسل مس ميت کند.

اگر انسان ميتی را که سه غسل او کاملا تمام شده مس نمايد، غسل

بر او واجب نمي شود. ولی اگر پيش از آنکه غسل سوم تمام شود

جايی از بدن او را مس کند، اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد

بايد غسل مس ميت نمايد.

اگر ديوانه يا بچه نابالغی  ميت را مس کند، بعد از آنکه آن

ديوانه عاقل يا بچه بالغ شد، بايد غسل مس ميت نمايد.

اگر از بدن زنده قسمتی  که دارای استخوان است جدا شود و

پيش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس

نمايد، بايد غسل مس ميت کند. ولی اگر قسمتی که جدا شده ،

استخوان نداشته باشد، برای مس آن غسل واجب نيست . و

از بدن مرده ای که غلسش نداده اند اگر چيزی جدا شود که در حال

اتصال مس آن موجب غسل مي شد، بعد از انفصال نيز مس آن موجب

غسل است .

برای مس استخوان و دندانی که از مرده جدا شده باشد و آن

را غسل نداده اند، بايد غسل کرد، ولی برای مس استخوان و

دندانی که از زنده جدا شده وگوشت ندارد، غسل واجب نيست .

غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند. ولی کسی که

غسل مس ميت کرده ، اگر بخواهد نماز بخواند، بايد وضو هم

بگيرد.

اگر چند ميت را مس کند يا يک ميت را چند بار مس نمايد،

يک غسل کافي است .

برای کسی که بعداز مس ميت غسل نکرده است ، توقف در

مسجد و جماع و خواندن سوره هايی  که سجده واجب دارد، مانعي

ندارد. ولی برای نماز و مانندآن بايد غسل کند و وضو بگيرد.

مسلمانی را که محتضر است يعنی در حال جان دادن مي باشد،

مرد باشد يازن ، بزرگ باشد يا کوچک ، بايد به پشت

بخوابانند به طوری که کف پاهايش به طرف قبله باشد. و اگر

خواباندن او کاملا به اين طور ممکن نيست ، بنابر

احتياطواجب تا اندازه ای که ممکن است ، بايد به اين دستور عمل

کنند. و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممکن نباشد به قصد

احتياطاو را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به

قصد احتياطاو را به پهلوی  راست يا به پهلوی چپ ، رو به قبله

بخوابانند.

احتياطواجب آن است که تا وقتی او را از محل احتضار

حرکت نداده اند، رو به قبله باشد، و بعد از حرکت دادن اين

احتياطواجب نيست .

رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است ، و

اجازه گرفتن از ولی او لازم نيست .

مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام عليهم السلام و

ساير عقايدحقه را، به کسی  که در حال جان دادن است طوری تلقين

کنند که بفهمد. و نيز مستحب است چيزهايی را که گفته شد، تا

وقت مرگ تکرار کنند.

مستحب است اين دعاها را طوری به محتضر تلقين کنند که

بفهمد: "اللهم اغفرلی الکثير من معاصيک و اقبل منی اليسير من

طاعتک يا من يقبل اليسير و يعفوعن الکثير اقبل منی اليسير و

اعف عنی الکثير انک انت العفو الغفور اللهم ارحمنی فانک

رحيم ".

مستحب است کسی را که سخت جان مي دهد، اگر ناراحت نمي شود به

جايی که نماز مي خوانده ببرند.

مستحب است برای  راحت شدن محتضر بر بالين او سوره

مبارکه "يس " و"الصافات " و "احزاب " و "آية الکرسي " و آيه

پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره ، بلکه

هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.

تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روی شکم او و بودن

جنب وحائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد، و گريه کردن و

تنها گذاشتن زنها نزداو مکروه است .

بعد از مرگ مستحب است دهان ميت را، هم بگذارند که باز

نماند وچشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پای او را دراز

کنند و پارچه ای روی  اوبيندازند و اگر شب مرده است ، در

جايی که مرده ، چراغ روشن کنند، و براي تشييع جنازه او مؤمنين را

خبر کنند. و در دفن او عجله نمايند، ولی اگر يقين به مردن

او ندارند، بايد صبر کنند تا معلوم شود و نيز اگر ميت حامله

باشد و بچه در شکم او زنده باشد بايد به قدری دفن را عقب

بيندازند، که پهلوی چپ او رابشکافند و طفل را بيرون آورند و

پهلو را بدوزند.

غسل و کفن و نماز و دفن مسلمان دوازده امامي ، بر هر

مکلفی واجب است . و اگر بعضی انجام دهند، از ديگران ساقط

مي شود. و چنانچه هيچ کس انجام ندهدهمه معصيت کرده اند. و

بنابر احتياطواجب حکم مسلمانی  هم که دوازده امامی نيست ،همين

طور است .

اگر کسی مشغول کارهای  ميت شود، بر ديگران واجب نيست اقدام

نمايند. ولي اگر او عمل را نيمه کاره بگذارد، بايد ديگران تمام

کنند.

اگر انسان يقين کند که ديگری مشغول کارهای ميت شده ،

واجب نيست به کارهای ميت اقدام کند. ولی اگر شک يا گمان

دارد، بايد اقدام نمايد.

اگر کسی بداند غسل يا کفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام

داده اند،بايد دوباره انجام دهد. ولی اگر گمان دارد که باطل

بوده يا شک دارد که درست بوده يا نه ، لازم نيست اقدام نمايد.

برای غسل و کفن و نماز و دفن ميت ، بايد از ولی او اجازه

بگيرند.

ولی زن که در غسل و کفن و دفن او دخالت مي کند شوهر اوست ،

و بعد ازاو، مردهايی  که از ميت ارث مي برند مقدم بر زنهاي

ايشانند، و هر کدام که درارث بردن مقدم هستند در اين امر

نيز مقدمند.

اگر کسی بگويد من وصی  يا ولی ميتم يا ولی ميت به من

اجازه داده که غسل و کفن و دفن ميت را انجام دهم ، چنانچه

ديگری نمي گويد من ولی يا وصی  ميتم يا ولی ميت به من اجازه داده

است ، انجام کارهای ميت با اوست .

اگر ميت برای غسل و کفن و دفن و نماز خود غير از ولي ، کس

ديگری را معين کند، احتياطواجب آن است که ولی و آن کس

هر دو اجازه بدهند، و لازم نيست کسی که ميت ، او را برای انجام

اين کارها معين کرده ، اين وصيت را قبول کند ولي اگر قبول کرد،

بايد به آن عمل نمايد.

واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول : به آبی که با سدر

مخلوطباشد.دوم : به آبی  که با کافور مخلوطباشد. سوم : با آب

خالص .

سدر و کافور بايد به اندازه ای زياد نباشد که آب را مضاف

کند و به اندازه ای هم کم نباشد که نگويند سدر و کافور با آب

مخلوطشده است .

اگر سدر و کافور به اندازه ای که لازم است پيدا نشود،

بنابر احتياطواجب بايد مقداری که به آن دسترسی دارند، در آب

بريزند.

کسی که برای  حج احرام بسته است ، اگر پيش از تمام

کردن سعي بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب کافور

غسل دهند و به جای آن بايد باآب خالص غسلش بدهند، و

همچنين اگر در احرام عمره پيش از کوتاه کردن مو،بميرد.

اگر سدر و کافور يا يکی  از اينها پيدا نشود يا استعمال آن

جايز نباشد،مثل آن که غصبی  باشد، بايد بجای هر کدام که ممکن

نيست ، ميت را با آب خالص غسل بدهند.

کسی که ميت را غسل مي دهد بايد مسلمان دوازده امامی و

عاقل باشدو مسايل غسل را هم بداند، و بنابر احتياط

واجب بالغ باشد.

کسی که ميت را غسل مي دهد، بايد قصد قربت داشته باشد، يعني

غسل را براي انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد. و اگر به

همين نيت تا آخر غسل سوم باقي باشد، کافی است و تجديد لازم

نيست .

غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، واجب است . و

غسل و کفن ودفن کافر و اولاد او جايز نيست . و کسی که از

بچگی ديوانه بوده و به حال ديوانگی بالغ شده چنانچه پدر و

مادر او يا يکی از آنان مسلمان باشند، بايد اورا غسل داد و اگر

هيچ کدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست .

بچه سقطشده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل

بدهند، و اگر چهارماه ندارد، بايد در پارچه ای بپيچند و

بدون غسل دفن کنند.

اگر مرد زن را، و زن مرد را غسل بدهد، باطل است . ولي

زن مي تواندشوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مي تواند زن خود را

غسل دهد، اگر چه احتياطمستحب آن است که زن شوهر خود، و

شوهر زن خود را غسل ندهد.

مرد مي تواند دختر بچه ای را که سن او از سه سال بيشتر

نيست ، غسل دهد. زن هم مي تواند پسر بچه ای را که سه سال

بيشتر ندارد، غسل دهد.

اگر برای غسل دادن ميتی که مرد است مرد پيدا نشود، زنانی که

با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله ، يا

به واسطه شيرخوردن با اومحرم شده اند، مي توانند غسلش

بدهند. و نيز اگر برای غسل ميت زن ، زن ديگري نباشد، مردهايی که

با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شيرخوردن با

اومحرم شده اند، مي توانند از زير لباس او را غسل دهند.

اگر ميت و کسی که او را غسل مي دهد، هر دو مرد يا هر دو زن

باشند، جايز است که غيراز عورت ، جاهای ديگر ميت برهنه

باشد، و همين طور اگر محرم باشند.

نگاه کردن به عورت ميت حرام است ، و کسی که او را غسل مي دهد

اگر نگاه کند معصيت کرده ، ولی غسل باطل نمي شود.

اگر جايی از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آنکه

آنجا را غسل بدهند، آب بکشند. و احتياطمستحب آن است که

تمام بدن ميت ، پيش از شروع به غسل پاک باشد.

غسل ميت مثل غسل جنابت است و احتياطواجب آن است که

تا غسل ترتيبی ممکن است ، ميت را غسل ارتماسی ندهند. و

احتياطمستحب آن است که درغسل ترتيبی هر يک از سه قسمت بدن

را در آب فرو نبرند بلکه آب را روی آن بريزند.

کسی را که در حال حيض يا در حال جنابت مرده ، لازم نيست غسل

حيض يا غسل جنابت بدهند، بلکه همان غسل ميت برای او کافي

است .

جايز نيست که برای غسل دادن ميت مزد بگيرند، ولي

مزد گرفتن برای  کارهای مقدماتی غسل حرام نيست .

اگر آب پيدا نشود، يا استعمال آن مانعی داشته باشد، بايد

عوض هر غسل ، ميت را يک تيمم بدهند.

کسی که ميت را تيمم مي دهد، مي تواند در صورت امکان دست

ميت را به زمين بزند و به صورت و پشت دستهايش بکشد. و اگر

به اين صورت ممکن باشد، لازم نيست به دست زنده هم او را تيمم

داد، اگر چه احتياطاستحبابی جمع است .

ميت مسلمان را بايد با سه پارچه که آنها را لنگ و پيراهن و

سرتاسري مي گويند، کفن نمايند.

لنگ بايد از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و

بهتر آن است که از سينه تا روی پا برسد. و بنابر احتياط

واجب پيراهن بايد از سرشانه تا نصف ساق پا تمام بدن را

بپوشاند، و درازای  سرتاسری بايد به قدری باشد که بستن

دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن بايد به اندازه ای باشد که

يک طرف آن روی طرف ديگر بيايد.

مقداری از لنگ ، که از ناف تا زانو را مي پوشاند و مقداری از

پيراهن که از شانه تا نصف ساق را مي پوشاند، مقدار واجب کفن

است . و آنچه بيشتر از اين مقدار در مسأله قبل گفته شد، مقدار

مستحب کفن مي باشد.

اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند که بيشتر از مقدار

واجب کفن را،که در مسأله قبل گفته شد از سهم آنان بردارند،

اشکال ندارد. و احتياطواجب آن است که بيشتر از مقدار

واجب کفن و همچنين مقداری  را که احتياطا لازم است ، از سهم

وارثی که بالغ نشده ، برندارند.

اگر کسی وصيت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را که در دو

مسأله قبل گفته شد، از ثلث مال او بردارند، يا وصيت کرده باشد

ثلث مال را به مصرف خوداو برسانند، ولی مصرف آن را معين

نکرده باشد، يا فقطمصرف مقداری از آن را معين کرده باشد،

مي توانند مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند.

اگر ميت وصيت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او

بردارند، مي توانند به طور متعارف که لايق شأن ميت مي باشد،

کفن و چيزهای ديگری  را که ازواجبات دفن است از اصل مال

بردارند.

کفن زن بر شوهر است ، اگر چه زن از خود مال داشته باشد. و

همچنين اگرزن را به شرحی که در کتاب طلاق گفته مي شود، طلاق رجعي

بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد، شوهرش بايد کفن او را

بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد، ولی شوهر بايد

از مال او کفن زن را بدهد.

کفن ميت بر خويشان او واجب نيست ، اگر چه مخارج او در حال

زندگی برآنان واجب باشد.

احتياطواجب آن است که هر يک از سه پارچه کفن به قدري

نازک نباشد که بدن ميت از زير آن پيدا باشد.

کفن کردن با چيز غصبي ، اگر چيز ديگری هم پيدا نشود، جايز

نيست . وچنانچه کفن ميت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد،

بايد از تنش بيرون آورند، اگر چه او را دفن کرده باشند.

و همچنين جايز نيست با پوست مردار او را کفن کنند.

کفن کردن ميت با چيز نجس و با پارچه ابريشمی خالص

جايز نيست ،ولی در حال ناچاری اشکال ندارد. و احتياطواجب آن

است که با پارچه طلاباف هم ميت را کفن نکنند، مگر در حال

ناچاري .

کفن کردن با پارچه ای  که از پشم يا موی حيوان حرام گوشت

تهيه شده ، در حال اختيار جايز نيست . ولی اگر پوست

حيوان حلال گوشت را طوری  درست کنند که به آن جامه گفته شود،

مي شود با آن ميت را کفن کنند. و همچنين اگر کفن ازمو و پشم

حيوان حلال گوشت باشد اشکال ندارد، اگر چه احتياطمستحب آن

است که بااين دو هم کفن ننمايند.

اگر کفن ميت به نجاست خود او، يا به نجاست ديگری نجس شود،

چنانچه کفن ضايع نمي شود، بايد مقدار نجس را بشويند يا

ببرند. ولی اگر در قبرگذاشته باشند، بهتر است که ببرند.

بلکه اگر بيرون آوردن ميت اهانت به او باشد،بريدن واجب

مي شود. و اگر شستن يا بريدن آن ممکن نيست ، در صورتی که عوض

کردن آن ممکن باشد، بايد عوض نمايند.

کسی که برای حج يا عمره احرام بسته ، اگر بميرد بايد مثل

ديگران کفن شود،و پوشاندن سر و صورتش اشکال ندارد.

مستحب است انسان درحال سلامتي ، کفن و سدر و کافور خود را

تهيه کند.

بعد از غسل واجب است ميت را حنوطکنند، يعنی به پيشانی و

کف دستها وسر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور

بمالند. و مستحب است به سربينی ميت هم کافور بمالند، و

بايد کافور ساييده و تازه باشد. و اگر به واسطه کهنه بودن ،

عطر او از بين رفته باشد، کافی نيست .

در حنوطميت ، مراعات ترتيب بين اعضای سجود لازم نيست .

اگر چه مستحب است اول کافور را به پيشانی ميت بمالند.

بهتر آن است که ميت را پيش از کفن کردن ، حنوطنمايند. اگر

چه در بين کفن کردن و بعد از آن هم ، مانعی ندارد.

کسی که برای  حج احرام بسته است ، اگر پيش از تمام

کردن سعي بين صفا و مروه بميرد، حنوطکردن او جايز نيست . و

نيز اگر در احرام عمره پيش ازآنکه موی خود را کوتاه کند

بميرد، نبايد او را حنوطکنند.

زنی که شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده ، اگر چه حرام

است خود راخوشبو کند، ولی  چنانچه بميرد، حنوطاو واجب است .

مکروه است ميت را با مشک و عنبر و عود و عطرهای ديگر

خوشبو کنند،يا برای حنوط اينها را با کافور مخلوطنمايند.

مستحب است ، قدری  تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام با

کافور مخلوطکنند. ولی بايد از آن کافور به جاهايی که بي احترامي

مي شود، نرسانند. و نيز بايدتربت به قدری زياد نباشد، که وقتي

با کافور مخلوطشد آن را کافور نگويند.

اگر کافور به اندازه غسل و حنوطنباشد، بنابر احتياط

واجب غسل رامقدم دارند. و اگر برای هفت عضو نرسد، بنابر

احتياطواجب پيشانی را مقدم دارند.

مستحب است دو چوب تر و تازه در قبر همراه ميت بگذارند.

نمازخواندن بر ميت مسلمان ، اگر چه بچه باشد، واجب

است . ولي بايد پدر و مادر آن بچه يا يکی از آنان مسلمان باشند

و شش سال بچه تمام شده باشد.

نماز ميت بايد بعد از غسل و حنوطو کفن کردن او خوانده شود.

و اگرپيش از اينها يا در بين اينها بخوانند، اگر چه از

روی فراموشی يا ندانستن مسأله باشد، کافی نيست .

کسی که مي خواهد نماز ميت بخواند، لازم نيست با وضو يا غسل يا

تيمم باشدو بدن و لباسش پاک باشد. و اگر لباس او غصبی هم

باشد، اشکال ندارد. اگر چه احتياطمستحب آن است که

تمام چيزهايی را که در نمازهای ديگر لازم است رعايت کند.

کسی که به ميت نماز مي خواند، بايد رو به قبله باشد و نيز

واجب است ميت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر

او به طرف راست نمازگزار وپای او بطرف چپ نمازگزار باشد.

مکان نمازگزار بايد از جای ميت پست يا بلندتر نباشد.

ولی  پستي و بلندی مختصر اشکال ندارد.

نمازگزار بايد از ميت دور نباشد. ولی کسی که نماز ميت

را به جماعت مي خواند، اگر از ميت دور باشد، چنانچه صفها به

يکديگر متصل باشد، اشکال ندارد.

نمازگزار بايد مقابل ميت بايستد. ولی اگر نماز به جماعت

خوانده شودو صف جماعت از دو طرف ميت بگذرد، نماز کسانی که

مقابل ميت نيستند، اشکال ندارد.

بين ميت و نمازگزار بايد پرده و ديوار يا چيزی مانند

اينهانباشد ولی اگر ميت در تابوت و مانند آن باشد، اشکال

ندارد.

در وقت خواندن نماز، بايد عورت ميت پوشيده باشد و اگر کفن

کردن اوممکن نيست ، بايد عورتش را اگر چه با تخته و آجر و

مانند اينها باشدبپوشانند.

نماز ميت را بايد ايستاده و با قصد قربت بخواند. و در موقع

نيت ، ميت را معين کند، مثلا نيت کند نماز مي خوانم بر اين ميت

قربة الی الله .

اگر کسی نباشد که بتواند نماز ميت را ايستاده بخواند، مي شود

نشسته بر اونماز خواند.

اگر ميت وصيت کرده باشد که شخص معينی بر او نماز بخواند،

احتياطواجب آن است که آن شخص از ولی ميت اجازه بگيرد و

بر ولی هم بنابر احتياطواجب ، واجب است که اجازه بدهد.

مکروه است بر ميت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر ميت

اهل علم وتقوی باشد مکروه نيست .

اگر ميت را عمدا يا از روی فراموشی يا به جهت عذری بدون

نماز دفن کنند،يا بعد از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده

شده باطل بوده است ، تا وقتي جسد او از هم نپاشيده ، واجب

است با شرطهايی که برای نماز ميت گفته شد به قبرش نماز

بخوانند.

نماز ميت پنج تکبير دارد و اگر نماز گزار پنج تکبير به اين

ترتيب بگويدکافی است : بعد از نيت و گفتن تکبير اول بگويد:

"اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله ". و بعد از تکبير

دوم بگويد: "اللهم صل علی محمد و آل محمد". وبعد از تکبير سوم

بگويد: "اللهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات ". و بعد از

تکبيرچهارم اگر ميت مرد است بگويد: "اللهم اغفر لهذا الميت "

و اگر زن است بگويد:"اللهم اغفر لهذه الميت " و بعد تکبير

پنجم را بگويد. و بهتر است بعد از تکبيراول بگويد: "اشهد ان لا

اله الا الله وحده لا شريک له و اشهد ان محمدا عبده ورسوله

ارسله بالحق بشيرا و نذيرا بين يدی الساعة ". و بعد از تکبير

دوم بگويد:"اللهم صل علی محمد و آل محمد و بارک علی محمد و آل

محمد و ارحم محمدا و آل محمدکافضل ما صليت و بارکت و ترحمت

علی ابراهيم و آل ابراهيم انک حميد مجيد و صل علی جميع الانبياء

و المرسلين و الشهداء و الصديقين و جميع عباد

الله الصالحين ". و بعد از تکبير سوم بگويد: "اللهم اغفر

للمؤمنين و المؤمنات والمسلمين و المسلمات الاحياء منهم و

الاموات تابع بيننا و بينهم بالخيرات انک مجيب الدعوات

انک علی کل شي ء قدير". و بعد از تکبير چهارم اگر ميت مرداست

بگويد: "اللهم ان هذا عبدک و ابن عبدک و ابن امتک نزل

بک و انت خيرمنزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خيرا و انت

اعلم به منا اللهم ان کان محسنافزد فی احسانه و ان کان مسيئا

فتجاوز عنه و اغفر له اللهم اجعله عندک في اعلی عليين و

اخلف علی اهله فی الغابرين و ارحمه برحمتک يا ارحم

الراحمين ". وبعد تکبير پنجم را بگويد. ولی اگر ميت زن است

بعد از تکبير چهارم بگويد: "اللهم ان هذه امتک و ابنة

عبدک و ابنة امتک نزلت بک و انت خير منزول به اللهم انا

لانعلم منها الا خيرا و انت اعلم بها منا اللهم ان کانت محسنة

فزد في احسانها و ان کانت مسيئة فتجاوز عنها و اغفر لها اللهم

اجعلها عندک فی اعلي عليين و اخلف علی اهلها فی الغابرين و

ارحمها برحمتک يا ارحم الراحمين ".

بايد تکبيرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از

صورت خودخارج نشود.

کسی که نماز ميت را به جماعت مي خواند، بايد تکبيرها و

دعاهای آن را هم بخواند.

چند چيز در نماز ميت مستحب است : اول : کسی که نماز ميت

مي خواند باوضو يا غسل يا تيمم باشد. و احتياطمستحب آن

است در صورتی تيمم کند که وضوو غسل ممکن نباشد، يا بترسد که

اگر وضو بگيرد يا غسل کند به نماز ميت نرسد. دوم : اگر ميت

مرد است امام جماعت يا کسی که فرادی به او نماز مي خواند

مقابل وسطقامت او بايستد، و اگر ميت زن است مقابل

سينه اش بايستد. سوم : پابرهنه نماز بخواند. چهارم : در هر

تکبير دستها را بلند کند. پنجم : فاصله او باميت به قدری کم

باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد. ششم :

نمازميت را به جماعت بخواند. هفتم : امام جماعت تکبير و

دعاها را بلند بخواند وکسانی  که با او نماز مي خوانند، آهسته

بخوانند. هشتم : در جماعت اگر چه ماموم يک نفر باشد، عقب امام

بايستد. نهم نمازگزار به ميت و مؤمنين زياد دعا کند. دهم :پيش

از نماز سه مرتبه بگويد: الصلاه . يازدهم : نماز را در جايي

بخوانند که مردم برای نماز ميت بيشتر به آنجا مي روند. دوازدهم :

زن حائض اگر نماز ميت را به جماعت مي خواند، در صفی تنها

بايستد.

خواندن نماز ميت در مساجد مکروه است ولی در مسجد الحرام

مکروه نيست .

واجب است ميت را طوری در زمين دفن کنند که بوی او بيرون

نيايد ودرندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند. و در

صورتی که ترس درنده ونزديک شدن انسانی که از بوی ميت اذيت

شود در بين نباشد، اقوی  کفايت تنهاعنوان دفن در زمين

است ، اگر چه احتياطمستحب آن است که گودی قبر به همان اندازه

مذکور در بالا باشد. و اگر ترس آن باشد که جانور، بدن او را

بيرون آورد،بايد قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.

اگر دفن ميت در زمين ممکن نباشد، مي توانند به جای دفن او

را در بنايا تابوت بگذارند.

ميت را بايد در قبر به پهلوی  راست طوری بخوابانند که جلوي

بدن او رو به قبله باشد.

اگر کسی در کشتی بميرد، چنانچه جسد او فاسد نمي شود و بودن او

در کشتي مانعی ندارد، بايد صبر کنند تا به خشکی برسند و او را

در زمين دفن کنند، و گرنه بايد در کشتی غسلش بدهند و حنوطو

کفن کنند و پس از خواندن نماز ميت چيزسنگينی به پايش

ببندند و به دريا بيندازند، يا او را در خمره بگذارند و درش

راببندند و به دريا بيندازند. و اگر ممکن است بايد او را

در جايی بيندازند که فورا طعمه حيوانات نشود.

اگر بترسند که دشمن قبر ميت را بشکافد و بدن او را بيرون

آورد و گوش يا بينی يا اعضای ديگر او را ببرد، چنانچه ممکن

باشد بايد به طوری که در مسأله پيش گفته شد، او را به دريا

بيندازند.

مخارج انداختن در دريا و مخارج محکم کردن قبر ميت را در

صورتی که لازم باشد بايد از اصل مال ميت بردارند.

اگر زن کافره بميرد و بچه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر

بچه مسلمان باشد، بايد زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به

قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد. بلکه اگر هنوز

روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابراحتياطواجب بايد

به همين دستور عمل کنند.

دفن مسلمان در قبرستان کفار و دفن کافر در قبرستان مسلمانان

جايزنيست .

دفن مسلمان در جايی که بي احترامی  به او باشد، مانند جايی که

خاکروبه وکثافت مي ريزند، جايز نيست .

ميت را نبايد در جای غصبی دفن کنند، و دفن کردن در

جايی که براي غير دفن کردن وقف شده و در مسجد اگر ضرر به

مسلمانان باشد يا مزاحم نمازشان باشدجايز نيست ، بلکه اقوی آن

است که اصلا در مسجد دفن نکنند. و در زمينی که مثل مسجدبراي

غير دفن کردن وقف شده ، جايز نيست .

دفن ميت در قبر مرده ديگر، اگر موجب نبش شود، جايز

نيست .

چيزی که از ميت جدا مي شود، اگر چه مو و ناخن و دندانش باشد،

بايدبا او دفن شود. و اگر موجب نبش شود، احتياطآن

است که جدا دفن شود. ودفن ناخن و دندانی که در حال زندگي

از انسان جدا مي شود، مستحب است .

اگر کسی در چاه بميرد و بيرون آوردنش ممکن نباشد، بايد

در چاه راببندند و همان چاه را قبر او قرار دهند. و در

صورتی که چاه ، مال غير باشد،بايد به نحوی او را راضی کنند.

اگر بچه در رحم مادر بميرد و ماندنش در رحم برای مادر خطر

داشته باشد،بايد به آسانترين راه او را بيرون آورند. و چنانچه

ناچار شوند که او را قطعه قطعه کنند، اشکال ندارد. ولی بايد به

وسيله شوهرش اگر اهل فن است يا زنی که اهل فن باشد او را

بيرون بياورند. و اگر ممکن نيست ، مرد محرمی که اهل فن باشد. و

اگرآن هم ممکن نشود، مرد نامحرمی  که اهل فن باشد بچه را بيرون

بياورد. و درصورتی که آن هم پيدا نشود، کسی که اهل فن

نباشد مي تواند بچه را بيرون آورد.

هرگاه مادر بميرد و بچه در شکمش زنده باشد، اگر چه اميد

زنده ماندن طفل را نداشته باشند، بايد به وسيله کسانی که در

مسأله پيش گفته شد ازهر طرفی که بچه سالم بيرون مي آيد،

بچه را بيرون آورند و دوباره بدوزند. ولي اگر بين پهلوی چپ

و راست در سالم بودن بچه فرقی نباشد، احتياطواجب آن است

که از پهلوی چپ بيرون آورند.

خوب است به اميد آنکه مطلوب پروردگار باشد قبر را به

اندازه قدانسان متوسطگود کنند وميت را در نزديکترين قبرستان

دفن نمايند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه

مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند يا مردم برای فاتحه اهل قبور

بيشتر به آنجا مي روند و نيز جنازه را در چند ذرعی قبرزمين

بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزديک ببرند و در هر مرتبه زمين

بگذارند وبردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر ميت

مرد است در دفعه سوم طوری  زمين بگذارند که سر او طرف

پايين قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر واردقبر نمايند و

اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد

قبرکنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگيرند و نيز

جنازه را به آرامی ازتابوت بگيرند و وارد قبر کنند و دعاهايي

که دستور داده شده پيش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از

آنکه ميت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند وصورت

ميت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زير سر او بسازند

و پشت ميت خشت خام يا کلوخی بگذارند که ميت به پشت

برنگردد و پيش از آنکه لحد رابپوشانند دست راست را به شانه

راست ميت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ ميت

بگذارند و دهان را نزد يک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند

و سه مرتبه بگويند : "اسمع افهم يا فلان بن فلان ". و بجای فلان ،

اسم ميت و پدرش رابگويند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش

علی است ، سه مرتبه بگويند: "اسمع افهم يا محمد بن علي ". پس از

آن بگويند: "هل انت علی العهد الذی فارقتنا عليه من شهادة ان لا

اله الا الله وحده لا شريک له و ان محمدا صلی الله عليه و آله

عبده ورسوله و سيد النبيين و خاتم المرسلين و ان عليا امير

المؤمنين و سيد الوصيين وامام افترض الله طاعته علی العالمين

و ان الحسن و الحسين و علی بن الحسين و محمدبن علی و جعفر بن

محمد و موسی بن جعفر و علی  بن موسی و محمد بن علی و علی بن

محمدو الحسن بن علی و القائم الحجة المهدی صلوات الله عليهم

ائمه المؤمنين و حجج الله علی  الخلق اجمعين و ائمتک ائمة هدي

بک ابرار يا فلان بن فلان " و بجاي فلان بن فلان اسم ميت و

پدرش را بگويد. و بعد بگويد: "اذا اتاک الملکان

المقربان رسولين من عند الله تبارک و تعالی و سئلاک عن ربک و

عن نبيک و عن دينک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ائمتک فلا

تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی ومحمد صلی الله عليه و

آله نبيی و الاسلام دينی و القرآن کتابی و الکعبة قبلتی وامير

المؤمنين علی بن ابی طالب امامی  و الحسن بن علی المجتبی امامي

و الحسين بن علی الشهيد بکربلا امامی  و علی زين العابدين امامی و

محمد الباقر امامی و جعفرالصادق امامی و موسی الکاظم امامی و

علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علي الهادی امامی و

الحسن العسکری امامی  و الحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات

الله عليهم اجمعين ائمتی  و سادتی و قادتی وشفعائی بهم

اتولی و من اعدائهم اتبرءفی  الدنيا و الاخره ثم اعلم يا فلان بن

فلان " بجای فلان بن فلان اسم ميت و پدرش رابگويد. بعد بگويد:

"ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمد صلی الله عليه

وآله نعم الرسول و ان علی  بن ابی طالب و اولاده المعصومين

الائمة الاثنی عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلی الله عليه و

آله حق و ان الموت حق و سؤال منکر ونکير فی القبر حق و البعث

حق و النشور حق و الصراط حق و الميزان حق و تطايرالکتب حق و

ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان

الله يبعث من فی القبور" پس بگويد: "افهمت يا فلان " و بجاي

فلان اسم ميت را بگويد.پس از آن بگويد: "ثبتک الله بالقول

الثابت و هداک الله الی صراط مستقيم عرف الله بينک و بين

اوليائک فی مستقر من رحمته " پس بگويد: "اللهم جاف الارض

عن جنبيه واصعد بروحه اليک و لقه منک برهانا اللهم عفوک

عفوک ".

خوب است به اميد اينکه مطلوب پروردگار است کسی که

ميت را در قبرمي گذارد با طهارت و سر برهنه و پا برهنه باشد،

و از طرف پای ميت از قبربيرون بيايد، و غير از خويشان

ميت کسانی که حاضرند با پشت دست خاک بر قبربريزند و

بگويند: "انا لله و انا اليه راجعون ". اگر ميت زن است کسی که

با اومحرم مي باشد او را در قبر بگذارد، و اگر محرمی نباشد

خويشانش او را در قبربگذارند.

خوب است به اميد اين که مطلوب پروردگار است ، قبر را

مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين

بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر

آب بپاشند. و بعد از پاشيدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر

قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و

هفت مرتبه سوره مبارکه "انا انزلناه " بخوانند و برای ميت طلب

آمرزش کنند و اين دعارا بخوانند: "اللهم جاف الارض عن جنبيه

و اصعد اليک روحه و لقه منک رضوانا واسکن قبره من رحمتک ما

تغنيه به عن رحمة من سواک ".

پس از رفتن کسانی که تشييع جنازه کرده اند، مستحب است ولي

ميت يا کسي که از طرف ولی اجازه دارد، دعاهايی را که

دستور داده شده به ميت تلقين کند.

بعد از دفن مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتی دهند. ولی اگر

مدتی گذشته است که به واسطه سرسلامتی دادن مصيبت يادشان مي آيد،

ترک آن بهتر است . و نيز مستحب است تا سه روز برای اهل

خانه ميت غذا بفرستند، و غذاخوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه

است .

مستحب است انسان در مرگ خويشان مخصوصا در مرگ فرزند

صبر کند و هروقت ميت را ياد مي کند "انا لله و انا اليه

راجعون " بگويد. و برای ميت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و

مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد که زود خراب

نشود.

جايز نيست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به

خود لطمه بزند.

پاره کردن يقه در مرگ غير پدر و برادر جايز نيست .

اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره کند،

يا اگر زن در عزای  ميت صورت خود را بخراشد، به طوری که

خون بيايد يا موی خود را بکند، بايد يک بنده آزاد کند يا

ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند. و اگرنتواند، بايد

سه روز روزه بگيرد. بلکه اگر خون هم نيايد، بنابر احتياط

واجب به اين دستور عمل نمايد.

احتياطواجب آن است که در گريه بر ميت ، صدا را خيلي

بلند نکنند.

مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت براي

ميت بخوانند. و دستور آن اين است که در رکعت اول بعد از حمد،

يک مرتبه آية الکرسي و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره

"انا انزلناه " بخوانند، و بعداز سلام نماز بگويند: "اللهم صل علي

محمد و آل محمد وابعث ثوابها الی  قبر فلان " و به جاي کلمه فلان ،

اسم ميت را بگويند.

نماز وحشت را در هر موقع از شب اول قبر مي شود خواند، ولي

بهتر است دراول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.

اگر بخواهند ميت را به شهر دوری ببرند، يا به جهت ديگر دفن

او تاخيربيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اول قبر او تاخير

بيندازند.

نبش قبر مسلمان يعنی شکافتن قبر او اگر چه طفل يا ديوانه

باشد، حرام است . ولی اگر بدنش از بين رفته و خاک شده باشد،

اشکال ندارد.

نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سالها

بر آن گذشته باشد، در صورتی که زيارتگاه باشد، حرام است .

بلکه اگر زيارتگاه هم نباشد،بنابر احتياطواجب نبايد آن را

نبش کرد.

شکافتن قبر در چند مورد حرام نيست : اول : آنکه ميت در

زمين غصبی دفن شده باشد و مالک زمين راضی نشود که در آنجا

بماند

دوم : آنکه کفن يا چيز ديگری  که با ميت دفن شده غصبی باشد و

صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند و همچنين است اگر چيزي

از مال خود ميت که به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه

راضی نشوند که آن چيز در قبر بماند ولی اگر چيز مختصری از

مال او که به ورثه به ارث رسيده مانند انگشتر و نحو آن بااو

دفن شده باشد در جواز نبش برای درآوردن آن تأمل و اشکال است

خصوصا اگراجحاف به ورثه نباشد و اگر وصيت کرده باشد که دعا

يا قرآن يا انگشتری را با اودفن کنند در صورتی که وصيتش بيشتر

از يک سوم مال او نباشد برای  بيرون آوردن اينها نمي توانند قبر

را بشکافند.

سوم : آنکه ميت بي غسل يا بي کفن دفن شده باشد يا بفهمند

غسلش باطل بوده يا به غير دستور شرع کفن شده يا در قبر او را

رو به قبله نگذاشته اند.

چهارم : آنکه برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن ميت را

ببيند.

پنجم : آنکه ميت را در جايی که بي احترامی به اوست مثل

قبرستان کفار ياجايی که کثافت و خاکروبه مي ريزند، دفن کرده

باشند.

ششم : آنکه برای يک مطلب شرعی که اهميت آن از شکافتن قبر

بيشتر است قبر رابشکافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شکم زن

حامله ای  که دفنش کرده اند بيرون آورند.

هفتم : آنکه بترسند درنده ای بدن ميت را پاره کند يا سيل

او را ببرديا دشمن بيرون آورد.

هشتم : آنکه قسمتی از بدن ميت را که با او دفن نشده بخواهند

دفن کنند.ولی احتياط واجب آن است که آن قسمت از بدن را

طوری در قبر بگذارند که بدن ميت ديده نشود.

غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است و از آن جمله

است :1- غسل جمعه ، و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر، و

بهتر است نزديک ظهر بجاآورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد

بهتر است که بدون نيت ادا و قضا تاعصر جمعه بجا

آورد. و اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح

شنبه تاغروب قضای آن را بجا آورد. و کسی که مي ترسد در روز

جمعه آب پيدا نکند،مي تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد،

بلکه اگر در شب جمعه غسل را به اميدآنکه مطلوب خداوند عالم

است بجا آورد صحيح است . و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه

بگويد: "اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و ان محمدا

عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی من التوابين

و اجعلنی من المتطهرين ".

2- غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهای طاق مثل شب سوم و

پنجم وهفتم . ولی از شب بيست و يکم مستحب است همه شب غسل

کند، و برای غسل شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و

بيست و يکم و بيست و سوم و بيست و پنجم وبيست و هفتم و

بيست ونهم بيشتر سفارش شده است . و وقت غسل شبهاي

ماه رمضان تمام شب است ، و بهتر است مقارن غروب آفتاب

بجا آورده شود، ولي از شب بيست و يکم تا آخر ماه بهتر

است غسل را بين نماز مغرب و عشا بجا آورد. و نيز مستحب

است در شب بيست و سوم غير از غسل اول شب ، يک غسل هم در

آخرشب انجام دهد.

3- غسل روز عيد فطر و عيد قربان ، و وقت آن از اذان صبح است

تاغروب ، و بهتر است آن را پيش از نماز عيد بجا آورد.

و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتياطواجب آن

است که بقصد رجاء انجام دهد.

4- غسل شب عيد فطر، و وقت آن از اول مغرب است تا اذان

صبح ، وبهتر است در اول شب بجا آورده شود.

5- غسل روز هشتم و نهم ذي الحجه ، و در روز نهم بهتر است

آن را نزديک ظهر بجا آورد.

6- غسل روز اول و پانزدهم و بيست و هفتم و آخر ماه رجب .

7- غسل روز عيد غدير، و بهتر است در وقت چاشت (صدر

نهار) آن را انجام دهد.

8- غسل روز بيست و چهارم ذي الحجه .

9- غسل روز عيد نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربيع

الاول وروز بيست و پنجم ذی قعده ، ولی غسل روز پانزدهم

شعبان و غسلهای ديگری که تاآخر مسأله ذکر شده را رجاءا انجام

دهد.

-10 غسل دادن بچه ای که تازه بدنيا آمده .

-11 غسل زنی که برای غير شوهرش بوی خوش استعمال کرده است .

-12 غسل کسی که درحال مستی خوابيده .

-13 غسل کسی که جايی از بدنش را به بدن ميتی که غسل داده اند

رسانده .

-14 غسل کسی که در موقع گرفتن خورشيد و ماه نماز آيات را

عمدانخوانده ، در صورتی  که تمام ماه و خورشيد گرفته باشد.

-15 غسل کسی که برای  تماشای دار آويخته رفته و آنرا ديده

باشد. ولی اگر اتفاقا يا از روی ناچاری نگاهش بيفتد، يا

مثلا برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نيست .

پيش از داخل شدن در حرم مکه شهر مکه مسجدالحرام خانه

کعبه حرم مدينه شهر مدينه مسجد پيغمبر مستحب است انسان

غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان عليهم السلام رجاءا غسل

کند و اگر در يک روز چند مرتبه مشرف شود يک غسل کافی است و

کسی که مي خواهد در يک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه

کعبه شود اگر به نيت همه يک غسل کند کافی است و نيز اگر در

يک روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيغمبر صلي

الله عليه و آله شود يک غسل برای همه کفايت مي کند و براي

زيارت پيغمبر و امامان از دور يا نزديک و برای حاجت خواستن

از خداوند عالم و همچنين برای توبه و نشاطبه جهت عبادت و

برای سفررفتن خصوصا سفر زيارت حضرت سيدالشهداء عليه السلام

مستحب است انسان غسل کند و اگريکی از غسلهايی را که در اين

مسأله گفته شد بجا آورد و بعد کاری کند که وضو راباطل مي نمايد

مثلا بخوابد غسل او باطل مي شود و مستحب است دوباره غسل را

بجاآورد.

انسان نمي تواند با غسل مستحبی  کاری که مانند نماز وضو لازم

دارد انجام دهد.

اگر چند غسل بر کسی  مستحب باشد و به نيت همه ، يک غسل

بجا آورد،کافی است .

در هفت مورد به جای وضو و غسل بايد تيمم کرد: اول از موارد

تيمم :آنکه تهيه آب به قدر وضو يا غسل ممکن نباشد.

اگر انسان در آبادی  باشد، بايد برای تهيه آب وضو و غسل

بقدری جستجوکند که از پيدا شدن آن نااميد شود. و اگر در بيابان

باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به

واسطه درخت و مانند آن ، عبور در آن زمين مشکل است ، بايد در هر

يک از چهار طرف به اندازه پرتاب يک تير قديمی که با

کمان پرتاب مي کردند در جستجوی آب برود. و اگر زمين آن اين

طور نيست ، بايد در هرطرف به اندازه پرتاب دو تير جستجو

نمايد.

اگر بعضی از چهار طرف هموار و بعضی ديگر پست و بلند يا

عبور در آن مشکل باشد، در طرفی که هموار است به اندازه پرتاب

دو تير و در طرفی که اين طورنيست به اندازه پرتاب يک تير

جستجو کند.

در هر طرفی که يقين دارد آب نيست ، در آن طرف جستجو لازم

نيست .

کسی که وقت نماز او تنگ نيست و برای تهيه آب وقت دارد

اگر يقين دارد در محلی  دورتر از مقداری که بايد جستجو کند

آب هست در صورتی که مانعی نباشد و مشقت هم نداشته

باشد بايد برای  تهيه آب برود و اگر گمان داردآب هست

رفتن به آن محل لازم نيست ولی اگر اطمينان داشته باشد بنابر

احتياطواجب بايد برای تهيه آب به آن محل برود.

لازم نيست خود انسان در جستجوی  آب برود، بلکه مي تواند کسی را

که به گفته او اطمينان دارد بفرستد. و در اين صورت اگر يک

نفر از طرف چند نفر برود،کافی است .

اگر احتمال دهد که داخل بار سفر خود يا در منزل يا در قافله

آب هست بايد بقدری  جستجو نمايد که به نبودن آب يقين

کند يا از پيداکردن آن نااميدشود.

اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نکند و تا وقت

نماز همان جا بماند، لازم نيست که دوباره در جستجوی آب

برود.

اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو کند و آب پيدا نکند و

تا وقت نمازديگر در همانجا بماند، جستجو لازم نيست .

اگر از درنده بترسد يا جستجوی آب به قدری سخت باشد که

نتواند تحمل کند يا وقت نماز به قدری تنگ باشد که هيچ

نتواند جستجو کند، جستجو لازم نيست . ولی اگر بتواند مقداري

جستجو کند، به همان مقدار جستجو لازم است . و اگر از دزد بر

جان يا مال خودش بترسد، نبايد در جستجوی آب برود. ولي

اگرمالی که احتمال مي دهد از بين برود، به حسب حال او قابل

اعتنا نباشد و ترس ديگري هم نداشته باشد، جستجوی آب واجب

است .

اگر در جستجوی آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصيت

کرده ولي نمازش با تيمم صحيح است .

کسی که يقين دارد آب پيدا نمي کند، چنانچه دنبال آب نرود و

با تيمم نمازبخواند و بعد از نماز بفهمد که اگر جستجو مي کرد

آب پيدا مي شد، نمازش باطل است .

اگر بعد از جستجو آب پيدا نکند و با تيمم نماز بخواند و

بعد از نمازبفهمد در جايی  که جستجو کرده آب بوده ، نماز او

صحيح است .

اگر بعد از داخل شدن وقت نماز وضو داشته باشد و بداند که اگر

وضوی خودرا باطل کند، نمي تواند وضو بگيرد، چنانچه بتواند

بدون ضرر و مشقت وضوي خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل

نمايد. و همچنين است اگر بداند يا دوشاهد عادل خبر

دهند که تهيه آب برای او ممکن نيست . بلکه اگر احتمال صحيح

عقلايي هم بدهد، احتياطواجب آن است که وضوی خود را باطل نکند.

اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند يا احتمال

عقلايی دهديا دو شاهد عادل خبر دهند که اگر وضوی خود را باطل

کند، تهيه آب برای او ممکن نيست ، چنانچه بتواند بدون ضرر و

مشقت وضوی خود را نگهدارد، احتياطواجب آن است که آن را باطل

نکند.

کسی که فقطبه مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد، اگر بداند

يا دوشاهد عادل خبر دهند که اگر آن را بريزد آب پيدا

نمي کند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ريختن آن حرام است . و

احتياطواجب آن است که پيش از وقت نمازهم آن رانريزد،

بلکه خالی از قوت نيست . و هرگاه احتمال عقلايی هم بدهد

که اگر آب را بريزد ديگر آب پيدا نمي کند، احتياطواجب آن

است که پيش از وقت نماز هم آب را نريزد.

کسی که مي داند يا دو شاهد عادل خبر دهد که آب پيدا

نمي کند، اگر بعداز داخل شدن وقت نماز وضوی خود را باطل کند يا

آبی که دارد بريزد، معصيت کرده ولی نمازش با تيمم صحيح

است . اگر چه احتياط مستحب آن است که قضاي آن نماز را

بخواند.

اگر به واسطه پيری  يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها

يا نداشتن وسيله ای که آب از چاه بکشد، دسترسی به آب نداشته

باشد، بايد تيمم کند. وهمچنين است اگر تهيه کردن آب

يا استعمال آن به قدری  مشقت داشته باشد که مردم تحمل آن را

نکنند.

اگر برای کشيدن آب از چاه دلو و ريسمان و مانند اينها لازم

دارد و مجبوراست بخرد يا کرايه نمايد، اگر چه قيمت آن چند

برابر معمول باشد، بايد تهيه کند. و همچنين است اگر آب را

به چندين برابر قيمتش بفروشند. ولی اگر تهيه آنهابه قدری پول

مي خواهد که نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، واجب نيست

تهيه نمايد.

اگر ناچار شود که برای  تهيه آب قرض کند، بايد قرض نمايد.

ولی کسی که مي داند يا گمان دارد که نمي تواند قرض خود را

بدهد، واجب نيست قرض کند.

اگر کندن چاه مشقت ندارد، به احتياطواجب بايد براي

تهيه آب ،چاه بکند.

اگر کسی مقداری آب بي منت به او ببخشد، بايد قبول کند.

اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد که به واسطه

استعمال آن ،مرض يا عيبی در او پيدا شود يا مرضش طول بکشد يا

شدت کند يا به سختی معالجه شود، بايد تيمم نمايد. ولی اگر آب

گرم برای او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضوبگيرد يا غسل کند.

لازم نيست يقين کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر

احتمال ضرربدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و

از آن احتمال ترس برای اوپيدا شود، بايد تيمم کند.

کسی که مبتلا به درد چشم است و آب برای او ضرر دارد،

بايد تيمم نمايد.

اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر تيمم کند و پيش از نماز بفهمد

که آب برايش ضرر ندارد، تيمم او باطل است . و اگر بعد از نماز

بفهمد، نمازش صحيح است .

کسی که مي داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل کند يا وضو

بگيرد و بعدبفهمد که آب برای او ضرر داشته ، وضو و غسل او

صحيح است .

هرگاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند،

خود او ياعيال و اولاد او، يا رفيقش و کسانی که با او مربوطند

مانند نوکر و کلفت از تشنگي بميرند يا مريض شوند يا به

قدری تشنه شوند که تحمل آن مشقت دارد، بايد به جای وضو و غسل ،

تيمم نمايد. و نيز اگر بترسد حيوانی که مانند اسب و

قاطرمعمولا برای خوردن سرش را نمي برند، از تشنگی تلف شود،

بايد آب را به آن بدهد وتيمم نمايد، اگر چه حيوان مال خودش

نباشد. و همچنين است اگر کسی که حفظ جان اوواجب است به طوري

تشنه باشد که اگر انسان آب را به او ندهد، تلف شود.

اگر غير از آب پاکی که برای  وضو يا غسل دارد آب نجسی هم به

مقدار آشاميدن خود و کسانی که با او مربوطند داشته

باشد، بايد آب پاک را براي آشاميدن بگذارد و با تيمم نماز

بخواند. ولی چنانچه آب را برای حيوانش بخواهد، بايد آب

نجس را به آن بدهد و با آب پاک وضو و غسل را انجام دهد.

کسی که بدن يا لباسش نجس است و کمی آب دارد که اگر با آن

وضو بگيرديا غسل کند برای  آب کشيدن بدن يا لباس او نمي ماند،

بايد بدن يا لباس راآب بکشد و با تيمم نماز بخواند. ولي

اگر چيزی نداشته باشد که بر آن تيمم کند،بايد آب را به مصرف

وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

اگر غير از آب يا ظرفی  که استعمال آن حرام است آب يا ظرف

ديگری نداردمثلا آب يا ظرفش غصبی است و غير از آن آب و ظرف

ديگری ندارد، بايد به جای وضوو غسل ، تيمم کند.

هرگاه وقت به قدری تنگ باشد که اگر وضو بگيرد يا غسل کند،

تمام نماز يامقداری از آن بعد از وقت خوانده مي شود، بايد تيمم

کند.

اگر عمدا نماز را به قدری  تاخير بيندازد که وقت وضو يا غسل

نداشته باشدمعصيت کرده ، ولی نماز او با تيمم صحيح است .

اگر چه احتياطمستحب آن است که قضای آن نماز را بخواند.

کسی که شک دارد که اگر وضو بگيرد يا غسل کند وقت براي

نماز اومي ماند يا نه ، بايد تيمم کند.

کسی که به واسطه تنگی  وقت تيمم کرده ، چنانچه بعد از نماز

آبی که داشته از دستش برود، اگر چه تيمم خود را نشکسته باشد،

در صورتی که وظيفه اش تيمم باشد، بايد دوباره تيمم نمايد.

کسی که آب دارد اگر به واسطه تنگی وقت با تيمم مشغول نماز

شود و در بين نماز آبی که داشته از دستش برود، براي

نمازهای بعد مي تواند با همان تيمم نماز بخواند.

اگر انسانی به قدری وقت دارد که مي تواند وضو بگيرد يا غسل

کند و نمازرا بدون کارهای مستحبی  آن مثل اقامه و قنوت بخواند،

بايد غسل کند يا وضو بگيرد ونماز را بدون کارهای مستحبی آن به

جا آورد. بلکه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، بايد غسل

کند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.

تيمم به خاک و ريگ و کلوخ و سنگ اگر پاک باشند، صحيح

است . وبه گل پخته مثل آجر و کوزه نيز صحيح است .

تيمم بر سنگ گچ و سنگ آهک و سنگ مرمر سياه و ساير

اقسام سنگهاصحيح است . ولی  تيمم به جواهر مثل سنگ عقيق و

فيروزه باطل مي باشد. و احتياطواجب آن است که با بودن

خاک يا چيز ديگری که تيمم به آن صحيح است ، به گچ و آهک پخته

هم تيمم نکند. و اگر دسترسی  به خاک و مانند آن ندارد و امر

دايراست بين گچ يا آهک پخته ، و بين غبار يا گل ، بايد به

احتياط واجب جمع کند بين تيمم به هر دو.

اگر خاک و ريگ و کلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به

گرد و غباري که روی  فرش و لباس و مانند اينهاست ، تيمم

نمايد. و اگر غبار در لاي لباس و فرش باشد، تيمم به آن

صحيح نيست ، مگر آن که اول دست بزند تا روي آن ، غبار آلوده

شود، بعد تيمم کند. و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد به گل تيمم

کند.و اگر گل هم پيدا نشود، احتياطمستحب آن است که نماز

را بدون تيمم بخواند،و بنابر احتياطبعدا قضای آن را بجا

آورد.

اگر بتواند با تکاندن فرش و مانند آن خاک تهيه کند، تيمم به

گرد باطل است . و اگر بتواند گل را خشک کند و از آن خاک تهيه

نمايد، تيمم به گل باطل مي باشد.

کسی که آب ندارد، اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممکن

است بايد آن را آب کند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد. و

اگر ممکن نيست و چيزی  هم که تيمم به آن صحيح است ندارد،

احتياطمستحب آن است که نماز را بدون وضو وتيمم بخواند،

و بنابر احتياطواجب بعدا قضا کند.

اگر با خاک و ريگ ، چيزی  مانند کاه که تيمم به آن باطل است

مخلوطشود،نمي تواند به آن تيمم کند. ولی اگر آن چيز به قدری کم

باشد که در خاک يا ريگ ازبين رفته حساب شود، تيمم به آن

خاک و ريگ صحيح است .

اگر چيزی ندارد که بر آن تيمم کند، چنانچه ممکن است بايد به

خريدن ومانند آن تهيه نمايد.

تيمم به ديوار گلی  صحيح است . و احتياطمستحب آن است که

با بودن زمين يا خاک خشک ، به زمين يا خاک نمناک تيمم نکند.

احوطاين است که تيمم کند و نمازش را در وقت بخواند و بعد

قضای آن

اگر يقين داشته باشد که تيمم به چيزی صحيح است و به آن تيمم

نمايد، بعدبفهمد تيمم به آن باطل بوده ، نمازهايی را که با آن

تيمم خوانده ، بايد دوباره بخواند.

چيزی که بر آن تيمم مي کند، بايد غصبی نباشد.

تيمم در فضای غصبی  باطل نيست . پس اگر در ملک خود دستها

را به زمين بزند و بي اجازه داخل ملک ديگری شود و دستها را به

پيشانی  بکشد، تيمم او باطل نمي شود.

اگر نداند محل تيمم غصبی است و يا فراموش کرده

باشد، تيمم اوصحيح است ، اگر چه فراموش کننده ، خود غاصب

باشد.

کسی که در جای  غصبی حبس است ، اگر آب و خاک او غصبي

است ، بايد با تيمم نماز بخواند.

مستحب است چيزی که بر آن تيمم مي کند، گردی داشته باشد

که به دست بماند. و بعد از زدن دست بر آن ، مستحب است

دست را بتکاند که گرد آن بريزد.

تيمم به زمين گود و خاک جاده و زمين شوره زار که نمک

روی آن رانگرفته ، مکروه است . واگر نمک روی آن را گرفته باشد،

باطل است .

در تيمم چهار چيز واجب است : اول : نيت . دوم : زدن

کف دو دست با هم بر چيزی  که تيمم به آن صحيح است . سوم :

کشيدن کف هر دو دست به تمام پيشانی و دو طرف آن

از جايی که موی سر مي رويد تا ابروها و بالاي بيني ، و بنابر

احتياطواجب بايد دستها روی ابروها هم کشيده شود. چهارم :

کشيدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن

کشيدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ .

تيمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.

اگر مختصری از پيشانی و پشت دستها را هم مسح نکند، تيمم باطل

است ، چه عمدا مسح نکند يا مسأله را نداند يا فراموش کرده

باشد. ولی دقت زياد هم لازم نيست و همين قدر که بگويند تمام

پيشانی  و پشت دست مسح شده ، کافی است .

برای آنکه يقين کند تمام پشت دست را مسح کرده ، بايد

مقداری بالاتراز مچ را هم مسح نمايد. ولی مسح بين انگشتان لازم

نيست .

پيشانی و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح نمايد و

کارهاي آن را بايد پشت سر هم بجا آورد و اگر بين آنها به قدري

فاصله دهد که نگويند تيمم مي کند، باطل است .

در موقع نيت بايد معين کند که تيمم او بدل از غسل است

يا بدل ازوضو. و اگر بدل از غسل باشد، بايد آن غسل را معين

نمايد. و چنانچه اشتباها به جای بدل از وضو، بدل از غسل ، يا

به جای بدل از غسل ، بدل از وضو، نيت کند يا مثلادر تيمم بدل از

غسل جنابت ، نيت تيمم بدل از غسل مس ميت نمايد، تيمم او

باطل است .

در تيمم بايد پيشانی  و کف دستها و پشت دستها پاک باشد،

و اگر کف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد، بايد به

همان کف دست نجس تيمم کند.

انسان بايد برای  تيمم انگشتر را از دست بيرون آورد. و

اگر در پيشاني يا پشت دستها يا در کف دستها مانعی باشد، مثلا

چيزی به آنها چسبيده باشد، بايدبرطرف نمايد.

اگر پيشانی يا پشت دستها زخم است و پارچه يا چيز ديگری را

که بر آن بسته ، نمي تواند باز کند، بايد دست را روی آن بکشد. و

نيز اگر کف دست زخم باشدو پارچه يا چيز ديگری را که بر آن

بسته نتواند باز کند، بايد دست را با همان پارچه به چيزی که

تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستها بکشد.

اگر پيشانی و پشت دستها مو داشته باشد، اشکال ندارد. ولی اگر

موی سر روي پيشانی  آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.

اگر احتمال دهد که در پيشانی  و کف دستها يا پشت دستها مانعي

هست ، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد، بايد جستجو

نمايد تا يقين يا اطمينان پيدا کند که مانعی نيست .

اگر وظيفه او تيمم است و نمي تواند تيمم کند، بايد نايب

بگيرد. وکسی که نايب مي شود، بايد او را با دست خود او

تيمم دهد. و اگر ممکن نباشد،بايد نايب دست خود را به چيزی که

تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانی و پشت دستهای او بکشد.

اگر بعد از آنکه وارد تيمم شد شک کند که قسمت پيش

از آن رافراموش کرده يا نه ، اعتنا نکند و تيمم او صحيح است .

و نيز اگر بعد از به جاآوردن هر جزء شک کند که درست به جا

آورده يا نه ، اعتنا نکند و تيمم او صحيح است .

اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تيمم کرده يا نه ،

تيمم اوصحيح است .

کسی که وظيفه اش تيمم است ، بنابر احتياطواجب نبايد

پيش از وقت نماز برای نماز تيمم کند. ولی اگر برای کار واجب

ديگر يا مستحبی تيمم کند و تاوقت نماز عذر او باقی باشد،

مي تواند با همان تيمم نماز بخواند.

کسی که وظيفه اش تيمم است ، اگر بداند تا آخر وقت عذر او

باقي مي ماند، در وسعت وقت مي تواند با تيمم نماز بخواند.

ولی اگر بداند که تا آخروقت عذر او برطرف مي شود، بايد

صبر کند و با وضو يا غسل نماز بخواند يادر تنگی وقت با

تيمم نماز را بجا آورد.

کسی که نمي تواند وضو بگيرد يا غسل کند، مي تواند نمازهاي

قضای خود رابا تيمم بخواند، هر چند احتمال بدهد که به زودي

عذر او برطرف مي شود. ولی  در صورت علم به زوال عذر تا پيش

از ضيق شدن وقت بايد منتظر بماند.

کسی که نمي تواند وضو بگيرد يا غسل کند، جايز است نمازهاي

مستحبی راکه مثل نافله های  شبانه روز وقت معين دارد با

تيمم بخواند، حتی در اول وقت . به شرطآنکه علم به زوال

عذر تا آخر وقت نداشته باشد.

کسی که احتياطا بايد غسل جبيره ای و تيمم نمايد، مثلا

جراحتی در پشت او است ، اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند

و بعداز نماز حدث اصغری  از اوسر زند، مثلا بول کند براي

نمازهای بعد بايد وضو بگيرد.

اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگری تيمم کند، بعد از

برطرف شدن عذر،تيمم او باطل مي شود.

چيزهايی که وضو را باطل مي کند، تيمم بدل از وضو را هم باطل

مي کند. وچيزهايی که غسل را باطل مي نمايد، تيمم بدل از غسل را

هم باطل مي نمايد.

کسی که نمي تواند غسل کند، اگر چند غسل بر او واجب باشد،

احتياطواجب آن است که بدل هر يک از آنها يک تيمم نمايد.

کسی که نمي تواند غسل کند، اگر بخواهد عملی را که برای آن غسل

واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد. و اگر

نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملی راکه برای آن وضو واجب است

انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.

اگر بدل از غسل جنابت تيمم کند، لازم نيست برای نماز وضو

بگيرد. ولي اگر بدل از غسلهای ديگر تيمم کند، بايد وضو

بگيرد. و اگر نتواند وضو بگيرد،بايد تيمم ديگری هم بدل از وضو

بنمايد.

اگر بدل از غسل تيمم کند و بعد کاری که وضو را باطل مي کند

برای اوپيش آيد، چنانچه برای نمازهای بعد نتواند غسل کند،

بايد وضو بگيرد. واگر نمي تواند وضو بگيرد، بايد بدل از

وضو تيمم نمايد.

کسی که وظيفه اش آن است که بدل از وضو و بدل از غسل تيمم

کند، همين دو تيمم کفايت مي کند و تيمم ديگری لازم نيست .

کسی که وظيفه اش تيمم است ، اگر برای کاری تيمم کند، تا تيمم

و عذر اوباقی است ، کارهايی  را که بايد با وضو يا غسل انجام

داد، مي تواند به جا آورد. ولی اگر با داشتن آب براي

نماز ميت يا خوابيدن تيمم کرده ، فقطکاری را که برای آن تيمم

نموده مي تواند انجام دهد. و در مورد تيمم به خاطر تنگي

وقت ، به احتياط واجب ساير غايات را انجام ندهد.

در چند مورد مستحب است نمازهايی را که انسان با تيمم

خوانده ، دوباره بخواند: اول : آنکه از استعمال آب ترس

داشته و عمدا خود را جنب کرده وبا تيمم نماز خوانده است .

دوم : آنکه مي دانسته يا گمان داشته که آب پيدا نمي کندو عمدا

خود را جنب کرده و با تيمم نماز خوانده است . سوم : آنکه تا

آخر وقت عمدادر جستجوی  آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد

بفهمد که اگر جستجو مي کرد، آب پيدا مي شد. چهارم : آنکه عمدا

نماز را تاخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نمازخوانده است .

پنجم : آنکه مي دانسته يا گمان داشته که آب پيدا نمي شود و آبي

را که داشته ريخته است .


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.