تبیان، دستیار زندگی
در مقاله گذشته به برخی از ویژگیهای تکلیف اشاره کردیم، در نوشتار حاضر پاره ای دیگر از حکمتهای تکلیف را تبیین خواهیم نمود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فلسفه تکلیف(2)


در مقاله‌ی پیش به برخی از ویژگی‌های تکلیف اشاره کردیم. گفتیم تکالیف افعالی هستند که خداوند متعال اراده می‌کند که افراد بشر (تنها کسانی که واحد شرایط خاصی هستند: مکلّفین) آن‌ها را انجام یا ترک کنند.  تکالیف از طریق شرایع الهی دریافت می‌شوند. به این نکته نیز اشاره کردیم که تکلیف به معنای واقعی تنها در برابر خداوند متعال معنا دارد. در واقع می‌توان گفت نسبت مکلّف بودن نسبتی است که تنها میان انسان و خدا برقرار می‌شود.


نور خدا

تکلیف از مسائل فقهی اسلام بشمار می‌آید و ملی و مباحث مربوط به فلسفه تکلیف در زمره‌ی مسائل کلامی قرار می‌گیرد و نه فقه. در این حوزه سوال اساسی این است که اولاً تکلیف چیست و ثانیاً آیا تکلیف و مکلف شدن امری پسندیده بشمار می‌رود؟ این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که مطابق دیدگاه عدلیه، خداوند متعادل حکیم و عادل است و کار عبث انجام نمی‌دهد. از سویی تکلیف فی ذاته امری خلاف طبع (نه خلاف عقل) انسانی است و به همین دلیل انجام یا ترک آن‌ها با مشقت همراه است. اگر افعال خداوند متعال حسن و پسندیده هستند پس مکلف نمودن انسان نیز نباید امری قبیح بشمار آید.متکلمین  معتقدند تکلیف با وجود مشقت‌هایی که دارد امری نیکو و پسندیده محسوب می‌شود. آن‌ها برای این ادعای خود دلایلی نیز ذکر کرده‌اند که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

یکی دیگر از ویژگی‌های تکلیف این است که به همه‌ی انسان‌ها تعلق نمی‌گیرد. تکلیف مربوط به مکلّفین می‌شود. یعنی  تنها عده‌ی خاصی که مورد خطاب الهی قرار می‌گیرند مکلف می‌شوند. برای مثال، کودکان (افراد نابالغ که در شریعت اسلامی به سن تکلیف نرسیده‌اند)، مجانین و دیوانگان از خطاب الهی استثنا هستند. به غیر از این، مواردی مثل سهو و نسیان و نیز از بین رفتن توانایی مکلف ت رسیدن به سن کهن‌سالی و ... که توضیحات مبسوط آن در فقه آمده است– باعث می‌شود که تکلیف از فرد مکلّف برداشته شود. بنابراین، مکلف باید دارای ویژگی‌های خاصی باشد تا مورد خطاب الهی قرار گیرد. اما خطاب الهی باید از چه ویژگی‌هایی برخوردار باشد؟ یکی از شرایط مهم تکلیف این است که مکلف بر انجام تکلیف قدرت داشته باشد، بدین جهت تکلیف مالایطاق قبیح، و بر خداوند حکیم محال است. در قرآن کریم به این شرط تکلیف صریحاً اشاره شده است:

«لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»

«خداوند کسی را به بیش از توانش مکلف نمی‌کند» (بقره/ 286)

«بر پایه اصل حکمت، محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید»

این مبنا مبنای عدلیه است که به حسن و قبح عقلی معتقدند. در مقاله مربوط به حسن و قبح این مسئله را توضیح داده‌ایم و برای توضیحات بیشتر خواننده می‌تواند مراجعه کند. از لوازم عدل الهی عدم تکلیف به ما لا یطاق است.  یعنی خداوند از بندگان خود چیزی نمی‌خواهد که از توان آن‌ها خارج است. از تکلیف این است که مکلف بر انجام تکلیف قدرت داشته باشد چرا که تکلیف مالایطاق قبیح است و محال است خداوند کار قبیح انجام دهد. از نظر متکلمان عدلیه دستور به اموری که از توان فرد خارج است با عدل الهی منافات دارد:

تکلیف

«بر پایه اصل حکمت، محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید» (علامه حلّی، دلائل الصدق، ج 1، ص 424)

کارهایی که قادر به انجام آن‌ها نیستیم دو گونه هستند. برخی امور عقلا محال هستند. مثلا نمی‌توان در یک زمان به کسی امر کرد که «برو و نرو». انجام این دو عمل در یک لحظه از مقوله‌ی اجتماع ضدین است و هیچ عقل سالمی اجتماع ضدین را نمی‌پسندد. برخی امور دیگر عقلا محال نیستد ولی از توان انسان خارج هستند. مثلا اگر به یک انسان بگویید «با دست خالی کوه دماوند را جابجا کن» دچار محال عقلی نشده اید. یعنی می‌توان در تخیل انسانی را فرض کرد که چنین توانایی داشته باشد (برخلاف مورد قبلی که حتی تصور چنین امری هم محالا است) ولی عادتاً چنین اموری از توان انسان خارج هستند.  هیچ یک از این امور نمی‌تواند متعلَّق امر الهی باشد. این عدم توانایی ناشی از حکمت و عدالت خداوند است و نه امری خارج از ذات الهی.

البته این ویژگی تکلیف مورد وفاق همه‌ی متکلمان مسلمان نیست. اشاعره چنین نمی‌اندیشند. از آنجا که اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند لذا معتقدند تکلیف به مالا یطاق برای خداوند نه محال است و نه قبیح. اصولا خداوند هر کاری که انجام دهد حسن است و نمی‌توان معیار و ملاکی برای خداوند قرار داد.

«تکلیف ما لا یطاق جائزُ عندنا لما قد بیناه ... من انه لایجب علیه شیء و لایقبح شیء اذ یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید، لا معقب لحکمه» (قاضی الجرجانی، شرح المواقف، ص200)

«تکلیف به ما لا یطاق نزد ما [اشاعره] جایز است... زیرا برای خداوند نه چیزی واجب است و نه قبیح و او به آنچه بخواهد عمل می‌کند و حکم می‌کند و حکم او عقابی ندارد.»

در هر حال، این مسئله از نظر عدلیه به دلیل اینکه مستلزم امر عبث و قبیح است، محال است. دیدگاه اشاعره هر گونه ملاک و معیاری (غیر از احادیث و قرآن) برای عادلانه یا غیرعادلانه بودن افعال الهی را از بین می‌برد. بنابر دیدگاه اشاعره نمی‌توان هیچ معیار و ضابطه ای برای ارزیابی اصل شریعت وجود نخواهد داشت. بنابراین یکی دیگر از ویژگی‌های تکلیف این است که خارج از توان مکلّفین نباشد. تا کنون درباره‌ی ویژگی‌ها و حقیقت تگلیف اطلاعاتی کسب کردیم. اکنون لازم است وجوه خوبی یا بدی آن را مورد بررسی قرار دهیم.

علیزاده

بخش اعتقادات تبیان


منابع:

1. القاضی الجرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، مطبعة السعادة، 1325.

2. طوسی، خواجه نصیرالدین، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، انتشارات اسلامی، نوبت اوّل، 1407ق.

3. علامه حلّی، دلائل الصدق، انتشارات امیرکبیر، 1386.

4. محمد محمدرضایی و دیگران، جستاری در کلام جدید، (تهران، سمت 1381)

5. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.

6. جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام  (قم، موسسه امام صادق(ع))

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.