تبیان، دستیار زندگی
آدمی با گوهر گرانبهای تفکر و تعقل و قوه انتخاب و اختیار از موجودات دیگر متمایز است و کرامت مسئولیت تکالیف الهی به او ارزانی شده که با عمل به آنها به سعادت ابدی خواهد رسید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از شرایط تکلیف چه میدانید؟

جشن تکلیف

از میان جاندارانی که بر کره ی زمین زندگی می کنند، انسان تنها موجودی است که استعداد تکلیف پذیری دارد و می تواند در چارچوب قوانینی که برایش وضع می شود زندگی کند. موجودات دیگر تنها از قوانین جبری و طبیعی پیروی می کنند. (ر.ک صحیفه سجادیه، دعای 44) به همین جهت برای حیوانات نمی توان تکلیف وضع کرد و آنها را مکلّف ساخت؛ اما نسبت به انسان از یک سو این توانایی داده شده که بتواند تکلیف را دریافت کند؛ و مطابق آن رفتار نماید و از سوی دیگر، تکالیف الهی دارای چنان قداستی است که امتثال آن برای انسان گوارا می شود و به همین جهت اولیای الهی به سبب تکالیفی که خداوند بر آنان قرار داده سپاسگزاری می کنند.

اقسام حکم تکلیفی عبارتند از: واجب، مستحب، مباح، حرام، مکروه.

شرایط تکلیف:

آدمی با گوهر گرانبهای تفکر و تعقل و قوه انتخاب و اختیار از موجودات دیگر متمایز است و کرامت مسئولیت تکالیف الهی به او ارزانی شده که با عمل به آنها به سعادت ابدی خواهد رسید. افرادی که دارای شرایط ذیل باشند مکلّف به آن تکالیف خواهند بود:

1- بلوغ 2- عقل 3- قدرت (اسلام شرط تکلیف نیست؛ یعنی واجبات و محرمات مختص به مسلمان نیست، بلکه هر کس دارای شرایط ذکر شده باشد، مکلّف است.)

بنابراین فرد عاقل و بالغ که قادر بر انجام دادن وظایف شرعی باشد، در مقابل امر و نهی الهی مسئولیت دارد و به پاداش اطاعت از آن فرمانها خواهد رسید و در صورت سرپیچی از آنها عذاب خواهد شد و نسبت به هر کدام که قدرت انجام آن را نداشته باشد تکلیفی ندارد. مانند کهنسالی که نمی تواند روزه بگیرد. پس کودکان و افراد دیوانه مکلف نبوده و عملی بر آنها واجب یا حرام نیست.

از این روست که اگر دیوانه یا طفل دروغ بگوید؛ یا نماز نخواند عذاب نمیشود، گرچه از فضل الهی در موارد بسیاری، اعمال نیک آنها ثواب دارد؛ مثل اینکه اگر طفلی به طور صحیح نماز بخواند یا حج به جا آورد پاداش دارد امّا مکلّف بر انجام این اعمال نیست و در صورت ترک آنها عذاب نخواهد شد.

در فقه اسلامی یکی از امور سه گانه زیر نشانه ی بلوغ در پسران و دختران است: الف) روییدن موی درشت بر زهار. ب) خارج شدن منی در خواب یا بیداری به احتلام یا نزدیکی. ج) تمام شدن 15 سال قمری در پسران و نه سال قمری در دختران

توضیحی بر شرایط تکلیف:

1- بلوغ: در مرحله ای از سنین انسان دگرگونی هایی در اندام و احساسات و اندیشه ی وی پدیدار می گردد که از آن به «بلوغ» تعبیر می کنند. بلوغ از دیدگاه روان شناسان آغاز دگرگونیهای روحی در انسان است و از نظر حقوقدانان، نقطه ی شروع تعهدات حقوقی وی محسوب می شود. از دیدگاه فقه اسلامی نیز بلوغ شرط تکلیف و آغاز مسئولیت انسان در برابر خداست.

رسیدن به مرحله بلوغ برای همه افراد یکسان نیست: برخی زودتر از دیگران به مرحله ی بلوغ می رسند و خصوصیات فردی و زیستی آنان در تسریع یا تاخیر بلوغ آنان نقش مهمی دارد؛ اما آنچه مسلم است زن زودتر از مرد به مرحله ی بلوغ می رسد. در هر صورت لازم است از نظر قانونی امر مشخصی در نظر گرفته شود تا برای همه ی افراد یک ضابطه وجود داشته باشد.

در فقه اسلامی یکی از امور سه گانه زیر نشانه ی بلوغ در پسران و دختران است:

الف) روییدن موی درشت بر زهار.

ب) خارج شدن منی در خواب یا بیداری به احتلام یا نزدیکی.

ج) تمام شدن 15 سال قمری در پسران و نه سال قمری در دختران (ر.ک تحریر الوسیله، کتاب الحجر، مسأله 3)

بنابراین کسی که به سن بلوغ نرسید تکلیفی ندارد. چنان که تصرفات اعتباری فرد نابالغ در اموالش به شکل های بیع، صلح، هبه، ... نافذ نیست و تنها ولی شرعی وی (پدر، جدپدری، قیم، حاکم شرع) می تواند در راستای مصالح او تصرفات یاد شده را انجام دهد. (ر.ک همان مسأله 5)

2- عقل: عاقل بودن از دیگر شرایط تکلیف است و دیوانه تکلیفی ندارد. بنابراین اگر دیوانه ای پس از چندی عاقل شده، لازم نیست تکالیفی را که در حال دیوانگی انجام نداده، قضا کند؛ البته برخی اعمال دیوانه و نابالغ دارای آثار و احکام و صغی است. به عنوان مثال،اگر دیوانه یا بچه شیشه ای را بشکنند، ضامنند و در صورت عدم جبران ولیّ، پس از عاقل و بالغ شدن واجب است خسارت آن را جبران کنند.

بلوغ

بچه ای که به سن تکلیف نرسیده و عاقل است هر چند تکالیف الزامی ندارد اما عباداتش صحیح است و مستحب است آنها را به جا آورد. امّا دیوانه هر چند بالغ باشد، هیچ عملی از عبادات و معاملات از وی پذیرفته نیست، بنابراین عقل علاوه بر آنکه شرط تکلیف است، شرط صحت عمل نیز می باشد.

آگاهی از تکالیف: انسان زمانی بر انجام تکالیف تواناست که از وجود آن آگاه باشد و به عبارت دیگر تکلیف به او ابلاغ شده باشد. خداوند متعال فرموده است: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً؛ ما عذاب دهنده نیستیم تا اینکه پیامبری را برانگیزیم. «اسراء، آیه 15»

برانگیختن پیامبر کنایه از بیان احکام و ابلاغ آنها به مردم است، این آیه مبنای قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است که در علم اصول از آن به نام «برائت عقلیه» یاد می شود.

معنای قاعده یاد شده این است که کیفر دادن بر مخالفت، بدون اینکه حجت و بیانی بر تکلیف وجود داشته باشد، از دیدگاه عقل قبیح و زشت است.

البته شرط بودن علم و آگاهی بر تکلیف، بدان معنا نیست که انسان بتواند خود را بی خبری و جهل نسبت به تکالیف نگهدارد  بدین ترتیب عذری برای انجام ندادن تکالیف الهی داشته باشد، بلکه انسان موظف است برای دستیابی به تکالیف شرعی خود تلاش علمی کند سپس به آنها عمل نماید زیرا در فقه اسلامی از دو گروه جاهل یاد می شود:

1-     جاهل قاصر: و آن کسی است که توان دستیابی به احکام شرعی را ندارد و آنها در دسترس او نیستند و یا اینکه تمام توان خود را برای آگاهی از احکام شرعی به کار برده  و تحقیق و تفحص لازم را انجام داده؛ در عین حال بدون تقصیر وی، مواردی از احکام خداوند بر او پوشیده مانده است. جاهل قاصر نسبت به احکامی که نمی داند معذور است.

فرد عاقل و بالغ که قادر بر انجام دادن وظایف شرعی باشد، در مقابل امر و نهی الهی مسئولیت دارد و به پاداش اطاعت از آن فرمانها خواهد رسید و در صورت سرپیچی از آنها عذاب خواهد شد و نسبت به هر کدام که قدرت انجام آن را نداشته باشد تکلیفی ندارد

2-     جاهل مقصر: یعنی فردی که جهلش به احکام شرعی، ناشی از تقصیر و کوتاهی وی در یادگیری آنهاست او می توانسته به احکام خداوند دست یابد اما از سر تنبلی و سهل انگاری سرباز زده است. چنین شخصی معذور نیست و برای مخالفتش با احکام الهی کیفر می شود.

قدرت و توانایی: شکی نیست که توانایی های انسان محدود است، بنابراین تکلیف باید در محدوده ی توانایی های وی باشد و از دیدگاه عقلی، تکلیف انسان به فراتر از آنچه می تواند انجام دهد قبیح و زشت است. و از آن به «تکلیف ما لایطاق» تعبیر می شود و در قرآن فرموده: «لایکلف الله نفسا الا وسعها» بقره، 286.

خداوند هیچ کس را جز به اندازه ی توانایی اش مکلّف نمیسازد. به عنوان مثال، اگر شخصی در حال غرق شدن است و ما قدرت داریم او را نجات دهیم؛ واجب است به کمکش بشتابیم اما اگر هواپیمایی در حال سقوط است و ما به هیچ وجه توانا بر جلوگیری از آن نیستیم، تکلیف از ما ساقط است.

شرط وجود قدرت و توانایی بر انجام تکالیف شرعی به دو صورت لحاظ شده است:

1ـ گاهی وجود قدرت جزو موضوع تکلیف است؛ مثلاً وجود حج زمانی برعهده شخص می آید که او قدرت بر این کار را داشته باشد و در صورت نداشتن قدرت اصلاً وجوبی نیست.

2ـ امّا گاهی نیز تکلیف به طور مطلق وضع شده و موضوع مشروط به قید قدرت نشده است در این صورت تکالیف از نظر عقلی مشروط به قدرتند مثل اینکه دشمن به سرزمین اسلامی تجاوز کرده و ما قدرت مقابله با آن را نداریم اما می توانیم با کسب توانایی ها و ابزار لازم، وظیفه دفاع را انجام دهیم در این صورت واجب است برای تحصیل قدرت تمام تلاش خود را به کار گیریم.

سمیه فیض آبادی       

بخش احکام اسلامی تبیان


منابع:

1- کلیات فقه اسلام، علیرضا علی نوری، انتشارات یاقوت، چاپ سوم، 1382.

2- احکام فقهی 1، محمد حسین فلاح زاده موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

3- حق و تکلیف در اسلام، آیة الله جوادی آملی، انتشارات اسراء، 1384.

4- عقاید استدلالی (1) ترجمه محاضرات فی الالهیات، علی ربانی گلپایگانی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.